بگو چکار کنم!؟

نزدیک می شوم

بوی دریا می آید

دور که می شوم

صدای باران!

بگو تکلیف ام با چشمهایت چیست؟

لنگر بیاندازم عاشقی کنم؟!

یا چتر بردارم و دلبری کنم؟!

بگو چکار کنم!؟

بهرنگ قاسمی

کی دلِ سنگِ تو را آه به هم میریزد؟

من شور و شر موج و تو سرسختیِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟



موج و صخره و دريا
* شعر کامل را حتما در ادامه مطلب بخوانید. خیلی خووبه.
* عنوان هم از غزل دیگری از فاضل نظری

این تصویر هم خوب بود. تو ادامه مطلب با اين همراه كردم.

ادامه نوشته

میتوان آیا به دل دستور داد؟

می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟ 

موج را آیا توان فرمود: "ایست"؟
باد را فرمود: "باید ایستاد"؟

موج و دریا

* برای هشتم آبان، سالروز پرکشیدن قیصر...‏
** واقع ش دنبال عكس بهترى بودم، چيزى كه به دل خودم بيشتر بشينه. نيافتم اونى كه ميخواستم :|
*** کامل شعر رو تو ادامه مطلب بخوانید حتما.

ادامه نوشته

رفتن؛ رسیدن است...‏‏

                                          موجیـم و وصـل مـا
                                                                  از خود بریدن است
                     ساحل، بهانه ایست
                                                رفتن؛ رسیدن است...‏

 موج و وصل و ساحل

 

ادامه نوشته

سكونی ابدی....


تا فنا در هیج جا آرام نتوان یافتن

هر چه جز منزل در این وادی است، یکسر جاده است


گوهر ِ ما کاش از ننگ ِفسردن خون شود

می رود دریا ز خویش و موج ِ ما اِستاده است

 

بی‌دل 

دریا، صدا که میزندم، وقت کار نیست...‏*‏

باید یه روز همین روزا
دل رو به دریا بزنم
باید برم از این دیار
به اوج موجا بزنم...‏

رو به دریا

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)

* عنوان برگرفته از شعری از محمدعلی بهمنی

سرود مرگ


اینک موج ِ سنگین ِ گذر ِ زمان است که در من می گذرد .
اینک موج ِ سنگین گذر ِِ زمان است که چون جوبار ِ آهن در من می گذرد .
اینک موج ِ سنگین ِ گذر ِ زمان است که چون دریایی از پولاد و سنگ در من می گذرد .

در گذرگاه ِ نسیم سرودی دیگر گونه آغاز کردم
در گذرگاه باران سرودی دیگر گونه آغاز کردم
در گذرگاه ِ سایه سرودی دیگر گونه آغاز کردم .

نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من ،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من .

احمد شاملو

بشنوید با صدای خود شاعر

سیلی خورِ امواجم...‏

به جای شُکر، گاهی صخره ها در گریه می‏گویند:
"چرا سیلی خورِ امـواجِ دریـا ساختی، ما را؟"*

امواج و صخره ها

فاضل نظری

ادامه نوشته

شوق دارم شیوه ی ابراز را گم کرده ام...

چون صدف در سینه ام یک راز را گم کرده ام

دل به پایان بستم و آغاز را گم کرده ام

سر به سنگی می زند چون موج ، هر کس ماه دید

شوق دارم ! شیوه ی ابراز را گم کرده ام

عقل چون فرعون تا دریا مرا تعقیب کرد

دل به دریا می زنم ، اعجاز را گم کرده ام

محمد علی علیزاده

ادامه نوشته

گر نروم، نیستم*

من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم  

همیشه در گریز و در گذارم 
نمیمانم به یک جا، بی قرارم...

موج و ساحل

اردلان سرفراز

برای شنیدن

* عنوان برگرفته از شعر اقبال لاهوری که خدا بخواد، بعدتر می آوردم.
** به نظرم تصویر به شدت به شعر فاضل نظری هم می آمد، همانکه میگوید:
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد/ برخیز، فدای سرت، انگار نه انگار
منتهی قبل تر آورده بودمش.
*** پانزده بهمن تولد داریوش هست، واقعیت اینه که خیلی از صداش و آهنگ هاش خاطره دارم، و اینکه بعضی شعرهایی هم که خونده خیلی دوست دارم، برای همین دوست داشتم که تو روز تولدش، یکی از آهنگ هایی که خونده رو بیارم اینجا و قرعه به این آهنگ افتاد. کامل شعرش را دوست دارم که در ادامه مطلب آورده ام.
ادامه نوشته

چه میشد اگر ساحلی دور بودم...

تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می کشاند بسویی
نسیم هزار آرزوی فریبا
http://raze-sarbaste.persiangig.com/image/ppi/187243_200.jpg

چه می شد خدایا ...
چه میشد اگر ساحلی دور بودم ؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
ترا می ربودم ... ترا می ربودم

ترا می ربودم ... ترا می ربودم

ترا می ربودم ... ترا می ربودم 

فروغ فرخزاد

بصورت کامل در ادامه مطلب

ادامه نوشته

برخیز؛ فدای سرت، انگار نه انگار

ای موجِ پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیــز! فدای سرت، انگــار نه انگــار

فاضل نظری

سر به مهر

موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت

فاضل نظری