تولد ِ ديگر...

امروز،
از تحتِ سینهام،
دستی، دریچهی مخفی را آهسته باز کرد.
در من، تو را بیدار کردند...
رضا براهنی
+ نوشته شده در یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 12:23 توسط کاتب
|


رجوع خواهم کرد
به سنگ های تنور
به آفتاب که از عمق می کند دعوت
به آسمان که از آن باژگونه می بارد
ستاره هایی از اخگران توفانی
به عمق خویش، در آن آفتاب تنهایی
رجوع خواهم کرد
دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد
دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد
دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد
از دفتر غم های بزرگ ما- در رثای عشق
به چهره ها و راهها چنان نگاه میکنم که کور میشوم
چه مدتی است دلربا ندیده ام تو را؟
تو مهربان من بیا کنار پنجره
هلال ابروان خویش را
فراز بدر چهره ات برابرم نشان
که خشکسال شعر من شکفته چون جنان شود
دکلمه:سیاوش اکبریان
