به پایان رسیدیم اما
نکردیم آغاز،
فرو ریخت پرها
نکردیم پرواز.

ببخشای
ای روشن عشق بر ما،
ببخشای
ببخشای اگر صبح را
ما به مهمانی کوچه
دعوت نکردیم
ببخشای
اگر روی پیراهن ما
نشان عبور سحر نیست


....


 شفیعی کدکنی

یاد نوشت:   دارد به سرعت می رود و با آن، آنجا که میخواهد نمیرویم...رجب را میگویم..