منم آن برگ پاییزی...
برگ پاييزم
بى نشان
گم در سطور تلخِ تاريخ
چندان فـرقى نمیكنـد
من؛ فردا زمين را بوسه خواهم زد...
و استخوانهايم
ملودى میشود زيرِ پاى عابران!
بى نشان
گم در سطور تلخِ تاريخ
چندان فـرقى نمیكنـد
من؛ فردا زمين را بوسه خواهم زد...
و استخوانهايم
ملودى میشود زيرِ پاى عابران!
+ نوشته شده در جمعه پانزدهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 11:8 توسط نجوا
|