خسته م از ارزوها..

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/398811_481689918513726_802285365_n.jpg

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

عصر جدول های خالی ، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری


با تبریک عید سعید فطر به تمامی دوستان و همراهان

همونطور که در کامنت پست قبل به یکی از خوانندگان پایه و بسیار گرامی وبلاگ قول داده بودم نتایج نظرسنجی رو در ادامه مطلب قرار میدم...



ادامه نوشته

چه درونم تنهاست

می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم.
راه می بینم در ظلمت ، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج.
پرم از سایه ی برگی در آب:
چه درونم تنهاست.

سهراب

من به آوارگی ابر و نسیم..من به سرگشتگی ‌آهوی دشت..من به تنهایی خود می‏مانم

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/264906_272426799524811_321826248_n.jpg
تصویر مربوط به نجات کودکی است که در زلزله مدت 24 ساعت زیر آوار بود

 شعر چشمان تو را می خوانم
 چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
 تو تماشا کن
 که بهار دیگر
پاورچین پاورچین
 از دل تاریکی می گذرد
و تو در خوابی
 و پرستوها خوابند
و تو می اندیشی
به بهار دیگر
و به یاری دیگر
نه بهاری
 و نه یاری دیگر...


حمید مصدق


بعد نوشت: دوستی در کامنت خصوصی؛ این عکس رو مربوط به تصویری از زلزله ی الجزیره دونسته بودند!
من ابتدا تشکر میکنم اگر همچین چیزی بوده باشد، از دقت نظر و ممنونم از گوشزد نکته... این تصویر رو در یکی از صفحات وب دیدم با توضیحی که قبلا ذیلش نوشته بودم...
اکنون توضیح رو کامل کردم که مفهوم شعر با تصویر ارتباط داشته باشد..

آذربایجان...

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/azerbayejan.jpg


پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان
خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان
دیریست دور از دامن مهرش مرا افسرده دل
باز ای عزیزان زنده ­ام با یاد آذربایجان

شهریار

پ.ن:

عرض تسلیت برای بازماندگان و داغدیدگان حادثه ....

نکته نوشت:
بیشترین کمک در این لحظات اهدای خون هست نه شلوغ کردن محل حادثه ... ونه از طریق فیدخوانها و شبکه های اجتماعی تنها همدردی...
لیست مراکز اهدای خون را ازینجا دانلود کنید وبرای رضای خدا وکمک به هموطنانمون بپا خیزیم...


شب ِ قدر

آن شب ِ قدری که گویند
اهل ِ خلوت
امشب است.

یا رب!
این تاثیر دولت
در کدامین کوکب است؟!

حافظ شیرازی

شخصا فضا سازی و  حس ِ عکس را بسیار دوست دارم.
اینجا
هم لینکی برای شنیدن.

نامه ها که ننوشتم هنوز

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/02a07b96ccd70438388220278aed8a10_large.jpg


شعرهایی می نویسم که چاپ نمی شوند

اما روزی چاپ خواهند شد.

منتظر نامه هایی هستم که به دستم نرسیده اند

اما یقینا خواهند رسید

شاید روز مرگ من...

ناظم حکمت

او که رفت ....

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/189758_204153519614575_3981314_n.jpg

بوی اسب می دهی
بوی شیهه، بوی دشت
بوی آن سوار را
او که رفت و هیچ وقت برنگشت

عرفان نظرآهاری

دیر فهمیدن یا زود یادگرفتن؟؟

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/547428_474682959214422_253623609_n.jpg

زن
زاییده نمی شود
ساخته می شود
و دختری که صدای گریه های عروسک تازه اش
از تمام شریان هایش عبور می کند
چه دیر می فهمد اگر گل های چادر مادرش را
محکم تر بو می کرد
هیچ وقت گم نمی شد
و چه زود یاد می گیرد لالایی های تازه اش را
باید خرج آجرهای خانه اش کند
تا مدادهای رنگی دخترش
سقف ها را با درد کمتری روی دیوارها بکشند

لیلا کردبچه

ادامه نوشته

اثر..

در این گوشه از جهان
من از عقل جن نیز
فرسنگ‌ها دورم...


http://raze-sarbaste.persiangig.com/ppiblog/578848_3715257086703_1526083907_n.jpg
اثر انسان روی مریخ

این عکس متعلق به کاوشگر قدیمی مریخ به نام آپورچیونیتی است
عکسی که که روی دیوار اتاق دکتر فیروز نادری دانشمند ایرانی ناسا نصب شده!!!

عطر دعا...

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ramadan/555213_10150867213648920_1395625599_n.jpg

گر با سحرها خو کنی، بانگ خدا را بشنوی
دل را اگر گیسو کنی، هر شب ندا را بشنوی

در آن سکوت جانفزا، از عرش می اید صدا
گوش دگر باید تو را، تا آن صدا را بشنوی

محو جهان راز شو، با جان شب دمساز شو
تا از گلوی مرغ حق، نام خدا را بشنوی

بال خدایی ساز کن، تا عرش حق پرواز کن
کز قدسیان گلنغمه ی حی علا را بشنوی

 باغ دعا پر گل شود، هر برگ گل بلبل شود
در باغ شب گر بگذری، عطر دعا را بشنوی

از سبزه ها وز سنگ ها، سر می زند آهنگ ها
گر گوش جان پیدا کنی، آهنگ ها را بشنوی
 

مهدی سهیلی

تا اسمان...

چیزی بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
 لختی حریف لحظه های غربتت باشم

 ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر
 بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم 

http://raze-sarbaste.persiangig.com/ramadan/306646_10151029701438606_2029251839_n.jpg

 تاب آوری تا آسمان روی دوشت را
 من هم ستونی در کنار قامتت باشم

 زخم عمیق انزوایت دیر پاییده است
 وقت است تا پایان فصل عزلتت باشم


حسین منزوی

دعا کنید ...


http://raze-sarbaste.persiangig.com/ramadan/7JYEklTUCzoQ9eA24sCdTg.jpg

رجوع خواهم کرد
به سنگ های تنور
به آفتاب که از عمق می کند دعوت
به آسمان که از آن باژگونه می بارد
ستاره هایی از اخگران توفانی
به عمق خویش، در آن آفتاب تنهایی
رجوع خواهم کرد
دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد
دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد
دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد



از دفتر غم های بزرگ ما- در رثای عشق

رضا براهنی

این دهان بستی، دهانی باز شد...‏

این دهان بستی
دهانی باز شد...

دهانِ بستۀ باز

برای شنیدن

* تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل...
بسی حرف دارم که نمیزنم و به همین اکتفا میکنم.

* یک چندروزی، نباشم، تا آخر ماه رمضان. کراهت شعرخواندن هم برطرف شود. بعد دوباره خدمت میرسم ان‏شاءالله.
دعایتان برسد، در این شب‏های پربرکتِ ماه مبارک و شب‏های قدر.

چارۀ مشکلِ ما، ایمان است!‏

گفته بودند به ما:تسبیح به دست
می کشد در همه کس
غم نان
ایمان را

در شبی سرد چو مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم.
من -گرسنه-
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم -بی که کلامی گوید-
گفت با من:
پسرم!  
چاره مشکل ما
ایمان است.


واژگانم پرنده میشوند، دعاهایم به رقص می آیند...‏

صدا می‏زند:
                "یاکریم"ها را پَر بِدِه...
من اما تنها لب هایم را می‏گشایم:
                                              یا کریمُ.... یا کریمُ.... یا کریمُ...
                            آی واژگانم!
                                          پر بکشید به آسمان، سوی کریم...

پرنده ها را پر میدهم

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)

* وقتى از تو مينويسم، واژگانم پرنده میشوند، دعاهایم به رقص می آیند و طبق طبق گل های امید در دلم شکوفا میشود....وقتى معناى كريم از ذهنم ميگذرد... دلخوشى خوبى دلم را پر ميكند...

* خطوط بالاتر هم همینجوری، وسط مجلس میلاد کریم اهل بیت، از ذهنم گذشت، کاغذ در آوردم از کیف و یادداشت کردم که بیاورم این فضا، شاید به دلی بنشیند...

+ اینجا هم آورده شده.

آخرين ضربه رو محكمتر بزن

رقص دست نرم ت ای تبر به دست 
با هجومِ تبر گشنه و سخت 
آخرين تصوير تلخ بودن ه 
    توی ذهنِ سبزِ آخرين درخت    

حالا تو شمارش ثانيه هام 
كوبه های بی امون ِ تبر ه 
 تبری كه دشمنِ هميشه ی 
اين درختِ محكم و تناور ه

من به فكر خستگی های پرِ پرنده هام 
تو بزن، تبر بزن 
من به فكر غربت مسافر هام 
آخرين ضربه رو محكمتر بزن
آخرين ضربه رو محكمتر بزن
آخرين ضربه رو محكمتر بزن

ايرج جنتى عطائى

برای شنیدن

قایق شکسته ایم و به دریا نمیرسیم...‏

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست...‏

ادامه نوشته

دریا شدم رعنا ...

دریا شدم رعنا ...
ساحلم باش،
تا آرام،
در تو،
تمام شوم ...

آرش منتظری

سلام عشق...!

قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق!
یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق

با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان
آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق

از رکعت نخست در افتاده ام به شک
در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق

سی پاره ی حضور مرا چله بست شو
قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق...

                                                                                                          علیرضا بدیع

* شبهای استجابت دعا اسم ما رو هم در جمع مشمولین زمزمه های عاشقانه تون قرار بدین.

** شاید شنیدن آهنگ دست های خالی از فاتح نورایی در این ایام خالی از لطف نباشه.

*** التماس دعا

دريغ از كوزه اى كز من بماند...‏

در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار
کوزه گویای خموش

هر یک به زبان راز با من گفتند
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟

کارگاه کوزه گری

خیام

* گويا با دكلمه شاملو و آواز شجريان، بتوانيد از اينجا بگيريد و بشنويد.

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو

کاش
امشب، موهایت را
تاب ندهی!
دلتنگی‌‌هایم را
با هزار بدبختی خوابانده ام!

بهرنگ قاسمی

* عنوان برگرفته از  غزل حافظ

ای گل خوش نسیم من
 بلبل خویش را مسوز

 کز سر صدق می کند
 شب همه شب دعای تو

حافظ شیرازی


خواب تو ...

تو ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽﺗﺮﺳﻢ ،
ﻓﻘﻂ
ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖ
ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ
ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ

...


"عباس معروفی"

در جهانی زندگی میکنیم که هیچش سرجای خود نیست!

http://raze-sarbaste.persiangig.com/weblog/480403_390471981012531_1920134301_n.jpg

کاش می توانستم بگویم

تشنگی هر انسانی

با یک لیوان آب

و گرسنگی اش

با لقمه ای نان

                     فرو می نشیند.

اما شرمنده ام

زیرا در جهانی که زندگی می کنیم

اینگونه نیست!!

                                                                      سید رضا دمانکش


شعر از وبلاگ دوست عزیز و گرامیم (خطی ز دلتنگی)

لیلای من، با من بمان!

ليلاي من بمان!
ديگر سبويي براي شکستن نيست.
اينجا ديرگاهي ست
که
افسانه ها منسوخ اند
و مجنون ها عاشق شيرين
...

ادامه نوشته

بزم تو مرا می طلبد، آمدم ای جان

 وقت است
که بنشینی
و گیسو بگشایی
تا
با تو بگویم
غم شب های جدایی

هوشنگ ابتهاج

 برای شنیدن با صدای محمد اصفهانی

این آهنگ تداعی کننده خاطرات فراموش شده 6 الی 7 سال پیش که جز آهنگ های انتخابی برای سفر بود. دیشب با شنیدن مجددش دوباره زنده شدند. با تشکر از ارسال کننده آهنگ ...
شعر کامل در ادامه مطلب
ادامه نوشته

آی عشق! آی عشق! چهره آبی ات پیدا نیست

همه
لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد

آی عشق! آی عشق!
چهره آبی ات پیدا نیست

"احمد شاملو"


سبحانک یا نور علی نور

http://raze-sarbaste.persiangig.com/weblog/422915_369853553042979_1668367352_n.jpg


از نور حرف مي زنم .......آه ، باران
هر بامداد تا نور مهر مي دمد از كوه هاي دور
من بال مي گشايم ، چابك تر از نسيم
پيغام صبحدم را
با شعرهاي روشن
پرواز مي دهم .

انبوه خفتگان را
با نغمه هاي شيرين
آواز مي دهم
از نور حرف مي زنم ، از نور
از جان زنده ، از نفس تازه ، از غرور .

اما در ازدحام خيابان
گم مي شود صداي من و نغمه هاي من .
گويند اين و آن :
” خود را از اين تكاپوي بيهوده وارهان !
بي حاصل است اين همه فرياد
در گوش هاي كر !
ديوانه حرف مي زند از نور
با موش هاي كور ! “

بيگانه با تمامي اين حرف هاي سرد
من ، همچنان صبور
با عشق ، شوق ، شور
انبوه خفتگان را
آواز مي دهم .
پيغام صبحدم را
پرواز مي دهم
هر سو كه مي روم
در گوش اين و آن
حتي در ازدحام خيابان
از نور حرف مي زنم ،
از نور ...


باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار...




تار های بی کوک و کمان باد ولنگار

باران را گو بی آهنگ ببار

غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه ی بی قرار

باران را گو بی مقصود ببار

لبخند بی صدای صد هزار حباب در فرار

باران را گو به ریشخند ببار

چون تار ها کشیده و کمان کش باد آزموده تر شود

و نجوای بی کوک به ملال انجامد

باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند

باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار



احمدشاملو