در روز اربعین همه ما را شناختند.... با نام مستعار زیارت نرفته ها...!

تو می روی سفر اما روایتش با ما
روایتِ پر ِ سوز، پر ز غربتش با ما

پیاده رفتن ِ تا کربلا برای شما
و صورتی پر ِ اشک، آه و حسرتش با ما

+ عنوان از علی رضایی 

+ باز داغ کربلا بر سینه ام امسال ماند/ نامه اذن دخولم اربعین امضا نشد

+ ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید/ این دل غمزده و زار مرا هم ببرید
زیر یک پرچم و بیرق همگی سینه زدیم/ شرط و انصاف نبوده که شما ها بپرید

به لطف این که تو هستی امام ِ هادی ما...همیشه نورِ هدایت، چراغ محفل ما

بخوان زیارت پر محتوای جامعه را

بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را

 

بخوان که روح بگیرد ولی شناسی مان

بخوان و شرح بده آیه آیه جامعه را

 

نگاهِ روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَة»

بنا نهاده در عالم بنای جامعه را

 

میانِ عرش و زمین، در تمامی ملکوت

ببین تجلّیِ بی انتهای جامعه را

 

بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»

ببار بر دل من روشنای جامعه را...

 

برگى از زیارت جامعه كبیره

 یوسف رحیمی

* برای نیمه ذیحجه؛ ولادت حضرت هادی علیه السلام

* كامل شعر را در ادامه مطلب بخوانید حتماً

* این پست و این یادداشت را هم ببینید.

ادامه نوشته

ورودی باب الجوادتان

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند...

باب الجواد حرم امام رضا علیه السلام

مهدی رحیمی

به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را...همانکه زندگی اش زنده کرد انسان را

گرفته ام به روی دست کاسه ی چه کنم 
و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟ 

خدا کند که بفهمیم کیست این بانو 
شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست

نوشته اند که خیلی به مادرش رفته
نوشته اند که خیلی فدائی مولاست 

نوشته اند که یک عمر، اهل ِ نافله بود
مراد و پیر تمام نماز شب خوان هاست

نوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرد
اسیر و عاشق و حیران سیدالشهداست...

حرم حضرت زینب سلام الله علیها

محمدحسین رحیمیان

‏* کامل شعر را اینجا بخوانید، این بیتش هم دوست داشتم:
      همان کسی که همیشه حکایت ِ صبرش .... صبور کرد دل ِ مادر ِ شهیدان را...

* این عکس هم دوست داشتم.

* برای نیمه ی رجب، وفات بانو... نمیشود که ساده گذشت.... دلم نمیرود.

سکوت کرده ام و خیره بر ضریح توام/ که بشنود دلتان التماس باران را  

 میان بزم خراباتیان قراری نیست
به باده نوش که برهان عقل کاری نیست

تمام دلخوشی ما محبت علی است
ز هیچکس به جز آقا امیدِ یاری نیست

قبولی همه اعمال با ولای علیست
به هرچه طاعت ِ بی حـُبّ‏ش اعتباری نیست

حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم
کریم‏تر ز علی هیچ سفره داری نیست...

مقابل حرمش آسمان کند تعظیم
به جز مقابل او جای خاکساری نیست...

حرم امیرالمؤمنین

قاسم نعمتی
کامل شعر از اینجا
عنوان از سیدحمیدرضا برقعی

این عکس هم خیلی خووب

تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی

پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی
پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی

غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد
تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی...

حرمین شرفین امام کاظم و امام جواد علیهماالسلام

* انتخاب و همراهی از اینجا، شاعر را نمیشناسم و نمیدانم مداحی هم دارد یا نه؟

بانوی مهربان کدامین قبیله ای؟

 این قوم را به راه حقیقت کشانده ای
موسای بی عبا و عصایی بزرگوار

بر شانه های باد، جحاز تو حمل شد
فرمانروای ملک صبایی بزرگوار

گم کرده ایم کعبه ی حاجات و آمدیم
نزد شما که قبله نمایی بزرگوار

من گریه میکنم که نگاهی کنی مرا
آری همیشه عقده گشایی بزرگوار...



وحید قاسمی
كامل شعر در
ادامه مطلب
 تصویر مربوط به ۲۸ آذر، اواسط ماه صفر

* برای دهم ربیع الثانی سالروز وفات بانویم؛ حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها 
* اینجا شعرهای خوب و خواندنی ای آمده.
این شعر عالی بود، بخوانید حتما.  
اين شعر را بخوانيد و از اينجا يا اينجا بشنويدش.
* این مداحی ها هم خووب؛ بشنوید. از
اینجا هم به گمانم چیزهای خوبی بیابید.
* اين شعر عجب شعرى بود، روضه ى كربلا... :(
ادامه نوشته

پیش شما هوای بهشت از سرم پرید

محملت با وقار می آمد

سبز تر از بهار می آمد


وه! عجب خوش خرام می آمد

با شکوه تمام می آمد


محملت بود و... خیل ِ استقبال

کم محلی نشد زبانم لال


دم قم گرم! سربلند شدیم

از دعای ِ تو بهره مند شدیم


دم قم گرم! احترام گذاشت

هرچه گل داشت،ر وی ِ بام گذاشت...


 

 
 وحید قاسمی
* برای بیست و سوم ربیع الاول، روز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم
* اشعار اینجا خوب اند، عنوان هم در همانجا آمده.


ای سر و سامانِ ما

تا که دنیا آمدی، دنیا سر و سامان گرفت
نه فقط دنیا که مافیها سر و سامان گرفت

آمدی و مدعی های دروغین جا زدند
قصه پیغمبری یکجا سر و سامان گرفت

هم نبی و هم امام و هم رسولِ مُرسلی
از شما آدم الی عیسی سر و سامان گرفت

آمدی افسانه ها رنگ تحقق یافتند
عشق مجنون، جذبۀ لیلا سر و سامان گرفت

آمدی حرف از شهود و عالم معنا زدی
وحدت پیدا و ناپیدا سر و سامان گرفت

در زمان جاهلیت صحبت از معراج شد
«قابَ قَوسَین اَو اَدنی» سر و سامان گرفت

ای مدال افتخارت «لَعَلی خُلُقٍ عَظیم»
آمدی آیات «کَرَّمنا» سر و سامان گرفت

«انَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقکُم» به لب
اختلاف خادم و مولا سر و سامان گرفت

جای الّا من و الّا تو، الّا الله شد
در قواعد، حرف استثنا سر و سامان گرفت

آن مدینه فاضله که آرزوی انبیاست
با شما آقا چه رعدآسا سر و سامان گرفت

نه نه رعدآسا که خون دل به پایش ریختی
تا نهال نورس و نوپا سر و سامان گرفت

سوختی، تا که بسازی امت اسلام را
«باخِعٌ لِنَفسِکَ» اما سر و سامان گرفت

یک «حسینٌ مِنّی» ات آنطور جریان ساز شد
نهضت خونین عاشورا سر و سامان گرفت

«یا اَبَالقاسِم تَوَجَّهنا تَوَسَّلنا بِکَ»
آنقدر گفتیم کار ما سر و سامان گرفت

مسجد النبی

سیدمصطفی مهدجو

* شعرش خیلی خوب بود، دلم نیامد كاملش را در صفحه اصلی نیاورم.

* برای هفدهم ربیع الاول، میلاد فخر عالم و آدم، رسول اكرم صل الله علیه و آله...

* نفیسه مرشدزاده یادداشتی دارد كه خواندنی ست، به سان داستان كوتاه... از آن خُلق عظیم...

 

 

ادرکنی عشق

 

 ای غایب ِ همیشه دفتر حضور 

    ای غایب از نظر در آسمان ظهور 

   کجای این دنیا ، کدام خانه ای آقا 

          نزدیکی به من، یا که دور تر از دور تر ها؟

  چقدر جمعه ، چند سال هجری دیگر 

         با تو میشویم بهار .. ای بهار ِ سر سبز تر 

بگو چقدر ، چند گناه فاصله افتاده 

     چه چیز بین ما و شما سایه انداخته ؟

تا کجای این تقویم ، مشق انتظار داریم ؟

     تا به کی با شیطان ، جنگ تن به تن داریم ؟

                                                                                         خسته ازظلمم ، خسته از ظالمان ِ زمان 

                   زبانم لال ، قلب نازتان ، امام زمان .....

 نکند که تیر بکشد از این دوروریی ها 

 از این که عهد خواندیم و باز شکستن ها 

از اینکه ندیدیم نگاه شما را 

          وقتی که رد شدید از کوچه ، کنار ما 

 شرمنده ام که ادعای انتظار داریم 

                            که ندبه های نخوانده هم زیاد داریم 

رسیده آخر دنیا ، آقا ظهور کن 

 غروب های سرخ جمعه را طلایی کن 

بر ما ببخش ، ادامه ی کبرای غیبت را 

ترسم که به گور ببرد دل ، آرزویت را 

به امید ظهورت ، التماس دعای فرج 

    ادرکنی عشق ، اللهم عجل لولیک الفرج 

 

+ شعر از : لیلا علیزاده (خودمــ !) 

+حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود:

پس هر یک از شما باید به آنچه به وسیله آن به دوستی ما نزدیک می‌شود عمل کند

                       و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیک نماید دوری کند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی فرا می‌رسد.

+نفس بریده صدا می زنیم در همه حال ... به دادمان برس ای میم و حا و میم و دال ... 

+ امامتت مبارک آقـــا جــان !                       

بنویسید به سنگ لحدم...‏

بگو تا کی ز غم افسرده باشم؟
ز هجــران گلم پژمــرده باشم؟
از آن ترسم که چون از در درآیی
من از داغِ فراقت مرده باشم...

سنگ قبر

* همراهی عکس و شعر از اینجا

* عنوان را از شعری برداشتم که روی سنگ قبر مادربزرگ نوشته اند:

بنویسید به سنگ لحدم .... من فقط عشق حسین بن علی را بلدم
ننویسید که او خادمِ بدعهدی بود .... بنویسید که او منتظر مهدی بود...
از اينجا مداحى اى با اين تكه بشنويد.

 

* این پست خودم را مرور میکردم، اشکم همینطور می آمد... همین است خب...                                                                                                                                                               داریم از نیامدن ت پیر میشویم آقا...

* حتی خیالِ بی تو شدن میکشد مرا... کارم به روزگار جدایی نمیرسد...

* جمعه ای که روزِ شهادت پدر بزرگوارشان، امام حسن عسکری علیه السلام است... آدم دلش بیشتر میگیرد... آن هم وقتی حدیث آن حضرت را بخوانی که:
شدیدتر از یتیمى که به پدرش دسترسی ندارد، یتیمی ست که به امام زمانش دسترسی ندارد و نميداند حكم او در مسائل دین چيست!

*

وقتی حرکت به سمت مشهد باشد

نه میخواهم به تور ایتالیا و اسپانیا بیفتم 
 
نه بـادام چشم‌ هـای چینـی هـا و ژاپنـی‌ هـا را ویـار کـرده‌ام 
 
و نه نسیـم دبـی و استـانبول به کلـه‌ ام زده
 
نه هـوس دوبیتـی بـابـا طاهـر دارم ،
 
نه هـوس منـار جنبان دلـم را مـی‌ لـرزاند ،
 
نه مـات کیـشم ، نه موجـی خـزر .
 
فـاتحه‌ی سعـدی و حافـظ را هم از همـین‌ جا پـست می‌ کنـم
 
خانم ! من فـقط یک بلیـط رفـت مشـهد مـی‌ خواهـم
 
حتـی الـامکـان ، بی‌ بـرگشت . . .



                                                                                                   شاعر : حمید رضا شکار سری
+ شعر کامل عنوان (عارفه دهقانی) :

غم های زمانه ام که بی حد باشد ، یا آب و های دل من بد باشد

در تق تق این قطار حل خواهد شد ، وقتی حرکت به سمت مشهد باشد

 
+ چقدر دوست داشتم این روزها ، مشهد .. حرم امام رضا ..

 

در بقیع قبر حسن دیدم و فریاد زدم: یا علی جان! حسنِ تو ز تو مظلوم تر است

تابوت تیر خورده و یک قبر بی حرم
این هم جزای آن همه آقایی و کرم
وقتی به بال دل به بقیع تو می پرم
دنیا خراب می شود انگار بر سرم ...

 «حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند»
منسوب بر تو اند و چنین محترم شدند

 گفتم بقیع خون به دل واژه ها شده
پر زد کبوتری و چه خاکی به پا شده
از غصه هات پشت رباعی دو تا شده
روح از تن غزل به گمانم جدا شده...

کبوترها و بقیع

داوود رحیمی

شاعر عنوان را نمیشناسم

تصویر از اینستاگرام جناب سجاد طلوع

ادامه نوشته

مدینه شهر پیغمبر

مدینه منزل قرآن، مدینه محفل قرآن
درون دل خبر داری، تو از درد دل قرآن

مدینه شهر پیغمبر، مدینه شهر پیغمبر
خدا بر تو نظر دارد، که هستی شهر پیغمبر....

مدینة النبی


از اینجا بشنوید

ادامه نوشته

جاماندگان و رفتگان، تو را عاشقند

كنارِ قدم‌های جابر، سوی نینوا رهسپاریم
ستون‌های این جاده را ما، به شوقِ حرم می‌شماریم 
شبیه رباب و سـُکینه؛ برای حـرم بی قـراریم 
ازین سردی و سختی راه؛ به شوق تو باکی نداریم
فدایی زینب... هوادار عشقیم
اگرکه خدا خواست، به زودی دمشقیم

لبیـّـکَ یابن الحیدر
قَطَعنا الیک الصَّحاری، الا یا امیر الفرات
أضِفنا فانّا ضیوفک، اضِف هؤلاء المُشاة
نَسیرُ الیک نهاراً، و نَحلُمْ بک فی اللیالی
نَعُدُّ الخُطى و العلامات، و نبکیک حتى الوصال
نسیل کَنهرٍ، یا بحر المَعالی
بصَخرٍ و سدٍّ، اَبد لانُبالی

لبّیک یابن الحیدر
وُلِدنا على حبّ حیدر، إذن لانخاف المَخاطِر
و نَفدیک بالقلب و الروح، و لیس فقط بالحناجر
و الحمدلله صِرنا، بلطفک شعباً أبیا
سنمشی الى القدسِ یوماً، مع المسلمین سَویا
سلامٌ على الشام، کَرَمزِ الصُّمود
و قدس و بحرین، اسیرِ القیود
لبیک یابن الحیدر

 

پیاده روی اربعین

ناشناس
* این مداحی میثم مطیعی خيلى خوب است. حتما بشنوید يا ببینید.

* ترجمه قسمت هاى عربى:

ای امیر نهر فرات! به سوی تو بیابان‌ها را پشت سر گذاشتیم
میزبانی کن از ما که ما میهمانان توایم
میزبانی کن از این خیل پیاده
روزها به سوی تو گام برمی‌داریم
و شب‌ها رؤیای تو را می‌بینیم
قدم‌ها و علم‌های جاده را می‌شماریم
و تا زمان رسیدن بر تو گریه می‌کنیم
همچون رود جاری می‌شویم

ای دریای بزرگی‌ها
!
و به هیچ صخره و سدّی
اهمیت نمی‌دهیم و اعتنا نمی‌کنیم

بر عشق و محبت علی به دنیا آمدیم
به خاطر همین است که از خطرها نمی‌ترسیم
ما با دل و جان مان فدای تو می‌شویم
نه فقط با حنجره‌هایمان
خدا را شکر که به لطف تو
امّتی آزاده و ستم ناپذیر شدیم
روزی همراه با همه ی مسلمانان
به سوی قدس پیاده خواهیم رفت
درود بر شام
به عنوان نماد و مظهر مقاومت
و درود بر بحرین و قدس
که اسیر بند هستند

* نوشته بود:
                گفت: ضمائر را بشمار!
                گفتم:من، من، من، من، ...
                گفت: فقط من؟ پس بقیه چی؟
                گفتم: بقیه همه رفتند کربلا، فقط من ماندم!
و حقیقتاً امسال همچین وضعی بود، بس که همه رفتند و هی خبر رفتن ها میرسید...

* این سخنرانی برای اربعین است. خوب است شنیدنش.

در انتظار تو هستند این مخاطب ها.....!


غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی 
غروب، این‌ همه غربت، چرا نمی‌آیی؟

زمین به دور سرم چرخ می‌زند، پس کی
تمام می‌شود این روزهای یلدایی؟

کجاست جاذبه‌ات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدارپیمایی

کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشم‌های مینایی؟

تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی...

                                                                                                  
+شعر از پانته آ صفایی 
+عنوان شعر از سید مهدی موسوی 
+دلخوشم باز هم به جمعه های دیگر آقای من ! تقویم هایمان جمعه های نرسیده ی زیادی دارد .. شاید یکی از این جمعه ها که رسید ، فصل انتظار تو هم به سر برسد ... !

کرده ست سربلند؛ پیشانی مرا؛ سربندِ نامِ تو

می گویند
سری را که درد نمیکند
دستمال نمی بندند
ولی سر من درد می کند
برای سربندی که نام مقدس تو روی آن حک شده باشد ...
"رقیة بنت الحسین"


پیشانی بند حضرت رقیه
 
*
* بر سر ببندم و بر دل حك كنم تو را
* اين را حتما بشنويد... شايد بهترين مداحى اى كه در عمرم شنيده ام.... يونس حبيبى خوانده و همۀ قصه است...
               
                  میگن یه جا خرابه بود
... خرابه ای تو شهر شام
                گریه می کرد و هی می گفت
....عمه بریم پیش بابام... (براى خواندن)

لبیکَ یا حسین

در هر خانه را نخواهم زد
من به ارباب خود وفادارم


* عکس از صفحه اینستاگرام k_hosayn، همراهی شعر هم از خودشان

ادامه نوشته

قبرش گواهی میدهد بر غربت او

گرد حریمش حائر ندارد
شمع و چراغ و زائر ندارد...


شاعر؟!‏

* شعر كامل را با روايات و اشارات مربوطه در ادامه مطلب بخوانيد حتما. ارزش دارد به نظرم، خصوص از لحاظ روايات و اشارات.
*‌ براى ۲۵ محرم الحرام، شهادت سيدالساجدين، امام چهارم على بن الحسين، زين العابدين عليه السلام

ادامه نوشته

از كوچيكيم تا به حالا؛ سرا پا احساسم من

يادش به خير
با بچه های كوچه مون
با چادر مادرامون

گوشۀ يك پياده رو
ياد محرم كرده بوديم
تكيه علم كرده بوديم

يادش به خير
همه پيرهن مشكی به تن
 سينه و زنجير می زدن

يه قلب كوچيك تو سينــه
 مست و خريدار حسيــن

نوشته بود رو پرچم ها؛
عباس؛ علمدارِ حسين...



دانلود مداحی

این هم بخوانید و بشنوید، خوب است
ادامه نوشته

به دل شور محرم داشت باران

چه یکدست و مرتب بود باران
دلی از غم لبالب بود باران

رها، یک ریز، با احساس، انگار
دو قطره اشکِ زینب بود باران

دسته سینه زنی زیر باران

سید حبیب نظاری
"از این دست"
عنوان از دو بیتی دیگری از همین شاعر
برای باران این شب ها و محرم

زِ صبرت دل شده بی‌صبر، زینب..

 هر صبح، بی حسین، شام غریبانِ زینب است..

  

 

 

 * دارم از چهارراه ولیعصر رد می‌شوم که صدای تعزیه‌خوان‌هایِ پارک دانشجو تکانم می‌دهد. یادِ کاروان عاشوراییان می‌افتم. کاروانی که حالا بدل شده است به کاروان اُسرا.. کاروانی که قافله‌دارش، حالا، بانویی‌ست قدخمیده و برادر از دست داده. یاد این جمله‌ی معروف می‌افتم، که «زینب جان.. شرمنده‌ایم که بهای حسینی شدن ما بی‌حسین شدن تو بود» نمِ اشکی چشمانم را تار می‌کند. زیرِلب زمزمه می‌کنم: هر صبح، بی حسین، شام غریبانِ زینب است..

بزن بر سینه و بر سر...به حال آلِ پیغمبر، در و دیوار میگریند

به سر و سینه بزن؛ بگو یا ثارالله
وعدۀ ما کربلا؛ ان شاءالله...

 

* یک مداحی ای ست که در مسیر کربلا میخواندند همراهان... حس خاصی ست برایم...
    
   با مدد از زینب، دشت غاضریه ... وعدۀ ما روی تل زینبیه
       با مدد از عباس، با دلی پر احساس ... وعدۀ ما در کنار کف العباس
       با مدد از اکبر، با دلی پر آذر ... وعدۀ ما زیر پای شاه بی سر
       با مدد از اصغر، روی دست بابا ... وعدۀ ما در کنار قبر سقا...

* یک ماه پر شد از بعد از روزهای خوبِ در حرم....

* عنوان هم از یک نوحه قدیمی تر (بشنوید)

* تصویر از اینجا

زنجیر زن و سینه زن و نوحه خوان تو

دستی به زلف دسته زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوف منظّمی....

زنجیر زن

 

 

سعید بیابانکی
کامل غزل در ادامه مطلب
همراهی تصویر و شعر از اینجا

ادامه نوشته

عین مثل عمو... عین مثل...‏

کسی
به سمت
عمو
با
عمود
می آید
...

عمو... عمود

نادر حسینی

* نوشته بود: در لغتنامه ها عمو روی سر عمود است اما در کربلا...

* آخ از این تکه و آن مصرعِ بالا... :((

* برای ظهر روز نهم و حضرت عباس علیه السلام...

بر کام ما آبی رسان

ای ساقی لب تشنه گان
بر کام ما آبی رسان
بر کام ما آبی رسان...

ما جمله محتاج تو اییم
ریزه خور خوان تو اییم...

 

* از مداحی های قدیمی
*
برای شنیدن
* شب نهم، شب سقای کربلا
*

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد...از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده؟!
چه کنم با تو و با بردن این پیکرها؟!

آیه ات بخش شده آینه ات پخش شده
علی اکبر من شد علی اکبرها

گیرم از یک طرفی نیز بلندت کردم
بر زمین باز بماند طرف دیگرها

با عبای نبوی کار کمی راحت شد
ورنه سخت است تکان دادن پیغمبرها...

وای علی اکبرم

 علی اکبر لطیفیان
انصافاً این شعر عالی ست. کاملش را حتماً بخوانیدحتما با صدای میثم مطیعی بشنویدش
این هم خوب و شنیدنی

 

* شبِ هشتم، شبِ حضرتِ علی اکبر علیه السلام

* عنوان از شعرِ خوب سیدحمیدرضا برقعی، مانده بودم کدام یک از این دو شعر را همراه تصویر کنم که این شد، ولی دلم نمی آید چند بیت آخر شعر برقعی را نیاورم... دل آشوب میکند...
               پدرت آمده در سینه تلاطم دارد ... از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
               گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید ... با فغان پسرم وا پسرم می آید
            مثل آیینۀ در خاک مکدر شده ای ... چشم من تار شده؟یا تو مکرر شده ای؟!
           من تو را در همۀ کرب و بلا می بینم ... هر کجا می‏نگرم جسم تو را می بینم
          ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی ... کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
           مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟! ... باید انگار تو را بین عبا بگذارم...
بشنویدش با صدای خود سيدحميدرضا برقعى...

* این بیت "عارفه دهقانی": غزل چگونه بگویم ز قطعه های تنت؟! ... که بیت بیت تو از پیکرت جدا شده است

روضۀ جناب علی اکبر علیه السلام که حقاً خوب روضه ای ست...
                         بیش از این بابا دلم را خون مکن ... زادۀ لیلا مرا مجنون مکن
                  گه دلم پیش تو گاهی پیش اوست ... رو که در یک دل نمیگنجد دو دوست
...

* این را هم که روضه خوان های قدیمی میخواندند، عجیب دل آدم را کباب میکند:
                                جوانان بنی هاشم بیایید ... علی را بر در خیمه رسانید
                            خدا داند که من طاقت ندارم ... علی را بر در خیمه رسانم...

* می‌گفت نگویید روضۀ علی اکبر؛ بگوید روضۀ جان دادن حسین علیه السلام... 

* وای علی اکبرم... نور دو دیده ترم...

ادامه نوشته

علی لای لای... علی لای لای...‏

می‌رسد ناله آن مادر عاشورایی
زیر لب زمزمه دارد: "پسرم لالایی

کمی آرام که صحرا پُرِ گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی

می‌روی زیر عبای پدرت آهسته
کودک من به سلامت سفرت، آهسته

پسرم می‌روی آرام و پر از واهمه‌ام
بیش تر دل نگرانِ پسر فاطمه‌ام

پسرم شادی این قوم فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی کم نشود

تیر حس کردی اگر سوی پدر می‌آید
کار از دست تو، از حلق تو برمی‌آید

خطری بود اگر، چاره خودت پیدا کن
قد بکش حنجره‌ات را سپر بابا کن"

آه بانو! چه کسی حال تو را می‌فهمد؟
اصغر از فرط عطش سوخت، خدا می‌فهمد

طفل شش ماهه

 

سیدحمیدرضا برقعی

* السلام علی الرضیع الصغیر...

* شبِ هفتم، شبِ باب الحوائجِ شش ماهه، حضرت علی اصغر علیه السلام...

* بیتِ دل دادنی:
                 طفل ِشش ماهه تبسم نكند، پس که كند؟ ....  آنكه بر مرگ زند خنده، على اصغر توست‏...

* از تکه نوحه خوانی:
                غم مخور ای کودک خاموش من...قتلگاه ت میشود آغوش من...

* شعر را کامل گذاشتم چون خوب است... حرف خانوم رباب... که چه قدر این زن بزرگوار بوده...که میگن بعدتر و توی مدینه و در روز زیر سقف نمیرفته میگفته بدن پسر رسول خدا زیر آفتاب بوده اونجور...

* این مداحی هم قدیم تر شنیده بودم؛ خووب بود:
                پرستوی سپیدم! پر مزن مرو مادر... دل از تو نبریدم، دل مکن مرو مادر...

* همراهی تصویر و شعر از اینجاست، اما این شعر هم خواندنی بود.

انتظارم مى‏ كُشد، يادى ز ما كن يا حسين!

*جان به قربان تو اى كُشته كه خود فرمودى
مرگ ِ با نام به از زندگى ِ ننگين است*

* خیلی التماس دعا...

لبريز آه و ندبه و غم گريه می‌کنم

به جز هوای تو و شانه‌های آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟

گريه در هيئت عزا

سعید بیابانکی
کامل شعر
عنوان از این شعر
همراهی شعر و
تصویر از اینجا

عمری سرم به سایه این بیرق عزاست

دل را به بال شال عزا بسته ام مگر 
یک شب ببینمش که روی گنبد طلاست...

نشسته بر عزای حسین علیه السلام
حسن لطفی
 

* از مداحی ای به خاطر داشتم ش، اما یادم نیامد چه کسی خوانده بود، اما بعد يافتم. این است. به نظرم بشنوید حتما و اگر نشد هم لااقل توی ادامه مطلب کاملش را بخوانید، حس خوبی ست...

ادامه نوشته

وصیتم شده آقا! مرا کفن نکنند...مگر به پیرهن مشکی عزای خودت*‏

پیراهن عزای تو جوشن كبیر ماست 
ذكر سلام بر تو دعای مجیر ماست
...

پیرهن مشکی عزا

رحمان نوازنی* عنوان از شعر خوب حسن لطفی
همین شعر و تصویری دیگر
* شعر کامل همراه تصویری دیگر در  ادامه مطلب
+ اما این تصویر را که بعدتر دیدم، خیلی خووبه


* از بچگی صبح های اولین روز محرم، دقیقا صبح اولین روز، همیشه تفاوت فضا به شدت برایم محسوس بود. از لباس های مشکی زیادی که به تن ها شده بود که غیر از پرچم های هیئات و مراسمات بود. و من این را دوست داشتم... امسال اما متأسفانه کمتر این را دیدم، هرچند پرچم های مراسم ها، چندسالی هست که پررنگ تر از بچگی ها دیده میشوند...

* مجلسی که سال قبل میرفتم، شب آخر عزاداری ها میخواند:
                                 پیرهن سیاه مو بذار کنار، برا شبِ اولِ قبر من...
فرم مداحی اش جالب بود، هرچند همین تکه اش را از همه بیشتر دوست داشتم و قبول داشتم، آن هم به خاطر آن وصف که از علماء شنیده و خوانده بودم که در وصیت هایشان آورده بودند، دستمال گریه بر اباعبدالله و پیرهن سیاه شان را با آنها دفن کنند...

* این تکه این مداحی هم خوب: شبِ اولِ محرم، سینه زنت آرزوشه... با دستای پیر غلام ت، پیرهن سیاه بپوشه...

* این وسط ها که از پیرهن مشکی عزایش میگویم، یک آن یادم به پیراهن پاره پاره میافتد... آه... :(
         گل من یک نشانی در بدن داشت... یکی پیراهن احمد به تن داشت...

* محرم که میشود، آدم به شاعرها حسودی اش میشود... محرم ها باید شاعر بود و شعر مصیبت گفت...
خوب است که این همه شعرهای خوب و آیینی هست... خدا به ذوق شاعرانه شان برکت دهد و شعرهایشان پرمغزتر و مورد تأیید خود حضرات قرار گیرد ان شاءالله...

* در "با کاروان عاشوراییان" پست های با این موضوع را آورده و میآوریم ان‏ شاءالله...
ادامه نوشته

بخوان و شرح بده آیه آیه جامعه را*‏

                     یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
                     داشتم کنج حرم، جامعه را می خواندم
                                                                   از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
                                                                   محکمـاتِ کلمـاتِ تو مسلمـانم کرد
                     کلماتی که همه بال و پر پرواز است
                     مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
                                                                 کلماتی که پر از رایحۀ غـار حراست
                                                                 خط به خط جامعه، آیینۀ قرآن خداست...


زیارت جامعه کبیره

سیدحمیدرضا برقعی
عکس از اینجا

* موسى بن عمران نخعی خدمت امام هادی علیه السلام عرض کرد: 
ای پسر رسول خدا! کلامی بلیغ و کامل مرا بیاموز که بدان هر یک از شما را زیارت کنم.  
امام علیه السلام در پاسخ زیارتی بلند به او تعلیم دادند؛ زیارت جامعه کبیره  ‏
(شیخ صدوق ره؛ کتاب من لا یحضره الفقیه - شیخ طوسی ره؛ التهذیب) 

* عنوان از این شعرِ خوبِ یوسف رحیمی. 

* توصیه میکنم این یادداشت و خصوص لینک هایش را ببینید حتما.

چگونه نااميد باشم، در حالي که تو اميد مني!


خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.

تو که اینقدر دلسوز منی!


+قسمت هایی از دعای عرفه امام حسین (ع) به قلم دکتر علی شریعتی


به ظاهر زائرم اما...‏

به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم 
من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم 

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی 
به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم 

زیارت نامه می خوانم دلم از نور لبریز است 
"اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم" 

تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی 
من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم 

به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم 
غریبی آه درد بی شمارت را نمی فهمم

به هر زائر سه جا سر می زنی- دلگرمی ام این است- 
زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهم 

حسین عباسپور

* حلال بفرمایید... التماس دعا...