به رحمت خدا پیوست

پاییز

جنون ادواری سال است

پیرهنش را ریز ریز می کند

در ملافه ای به سفیدی برف

خواب می رود

با انگشتانی

که از لبه تخت بیرون است

«شمس لنگرودی»

*عنوان قسمتی از یک قسمت شعر سید حسن حسینی

* عکس را در جاده چالوس گرفته ام

چه قدر فاصله سنگین است

چه‌قدر دور شده‌ام

وقتی بر می‌گردم

و به فاصله‌ام با تو

نگاه می‌کنم

پاهایم

سست می‌شود

دوست دارم همان‌جا بنشینم

و رو به تو

بمیرم ...

شعر از اینجا

*عنوان قسمتی از شعر محمدرضا عبدالملکیان

* عکس را سالهای خیلی دور در نمک آبرود گرفته ام

بر من در وصل بسته می دارد دوست

دل تنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ رخت زمانه زندان من است

«مولانا»

*عکس را در شیراز، مسجد نصیرالملک گرفته ام

*عنوان قسمتی از همین شعر است

* کامل شعر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

برگ از درخت خسته میشه، پاییز فقط بهونه ست

پــاييــز هيــچ حــرف تــازه‌ای بــرای گفتــن نــدارد
 
بــا ايــن همــه
 
از منــبر بلنــد بــاد
 
بــالا کــه مــی‏ رود؛
 
درخــت‌هــا چــه زود بــه گــريــه مــی افتنــد
 
 
«حافظ موسوی»
 
* عکس را در سرخه حصار تهران گرفته ام.

یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست

دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست 

«فاضل نظری»

 

* عنوان قسمتی از غزل فاضل نظری

* عکس را در خانه طباطبایی ها، کاشان گرفته ام

* کامل شعر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

انار را دوست دارم، به خاطر...

انار فصل ندارد 
هر وقت تو بخندی 
می شکفد
 
 
«رضا کاظمی»
 
* عنوان قسمتی از شعر قیصر امین پور
* عکس را در رشت گرفته ام
 

دلم گرفته ای دوست

دلم گرفته 
درست مثل لک‌لکی 
که بال‌هایش را برای کوچ امتحان می‌کند

«گروس عبدالملکیان»

 

*عنوان قسمتی از شعر سیمین بهبهانی
* عکس را در کیش گرفته ام

 

چه قدر چشم ‌به راهت نشستم

نيامدی و نچيدی انار سرخی را 
كه ماند بر سر اين شاخه تا زمستان شد 
«پانته آ صفایی بروجنی»
*عنوان قسمتی از همین شعر
*عکس را در خرانق یزد گرفته ام
*کامل شعر در ادامه مطلب
* اینجا هم

 

ادامه نوشته

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را


وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را


«سعدی»

* عکس و هماهنگی با شعر از المیرا ورزقانی

چه خوش است حال مرغي كه قفس نديده باشد

خوشا آن مرغ بالاپر

که بال کهکشان دارد

«هوشنگ ابتهاج»

*عکس را در سواحل مازندران گرفته ام

بر آسمان بر آی

ای آیه مکرر آرامش
می خواهمت هنوز
 آری هنوز هم
دریای آرزوی
در این دل شکسته من موج می زند
راهی
به دل بجو

«حمید مصدق»

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار

بگذارند و خم طره یاری گیرند


رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد

خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند


«حافظ»          

من ماهی خسته از آبم

من ماهی خسته از آبم

تن می دهم به تو 

تور عروسی غمگین 

تن می دهم به علامت سوال بزرگی 

که در دهانم گیر کرده است

«گروس عبدالملکیان»

افتاده باد آن برگ که به آهنگ وزش هایت نلرزد

آخرین برگ هم

با طوفان چله زمستان

فرو افتاد

باد نفس راحتی کشید

«علی مهجور»

من دلم تنگ است

من دلم برای آن شب قشنگ
من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود
آن سیاهی و 
سکوت
چشمک ستاره های دور
من دلم برای "او" گرفته است


«محمدرضا عبدالملکیان»

در انتهای شاخسار طولانی پیچ پیچ جوانه می زند

در انتــهای شــاخــه،

شكــوفــه،

انكــار انتهــاســت . . .

«یدالله رویایی»

*عنوان قسمتی از شعر احمد شاملو

*عکس را در روستای پدری، جاسب، گرفته ام

من چهره‌ات را بی‌شکر می‌پسندم

بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟

گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟

حضورت شادی‌بخش است مثل حضور شعر

«نزار قبانی»

*متن کامل شعر در ادامه مطلب

ادامه نوشته

دور می شوم، دور

قایقت می شوم؛

بادبانم باش

بگذار هرچه حرفْ پشت‌مان می‌زنند مردم؛

باد هوا شود،

دورترمان کند!

«رضا کاظمی»

اگر که ماهی کوچک

در برکه‌ات بمانْ ماهی کوچک! 

دریا بزرگ است برای تو

«رضا کاظمی»

سرگذشتی ندارم

آن‌چه بر جا نهاده ام

نمی‌بینی

آهی             

کنار پنجره‌ای.



«سیروس نوذری»

ترا ز کنگره عرش می زنند صفیر

نه آوازی
نه پروازی
بر میله های قفس نشسته اند
و فال می گیرند
پرنده ها :

"ترا ز کنگره عرش می زنند صفیر"

«علی داوودی»