به رحمت خدا پیوست
جنون ادواری سال است
پیرهنش را ریز ریز می کند
در ملافه ای به سفیدی برف
خواب می رود
با انگشتانی
که از لبه تخت بیرون است
«شمس لنگرودی»
*عنوان قسمتی از یک قسمت شعر سید حسن حسینی
* عکس را در جاده چالوس گرفته ام
جنون ادواری سال است
پیرهنش را ریز ریز می کند
در ملافه ای به سفیدی برف
خواب می رود
با انگشتانی
که از لبه تخت بیرون است
«شمس لنگرودی»
*عنوان قسمتی از یک قسمت شعر سید حسن حسینی
* عکس را در جاده چالوس گرفته ام
وقتی بر میگردم
و به فاصلهام با تو
نگاه میکنم
پاهایم
سست میشود
دوست دارم همانجا بنشینم
و رو به تو
بمیرم ...
شعر از اینجا
*عنوان قسمتی از شعر محمدرضا عبدالملکیان
* عکس را سالهای خیلی دور در نمک آبرود گرفته ام
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
«مولانا»
*عکس را در شیراز، مسجد نصیرالملک گرفته ام
*عنوان قسمتی از همین شعر است
* کامل شعر در ادامه مطلب
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست
«فاضل نظری»
* عنوان قسمتی از غزل فاضل نظری
* عکس را در خانه طباطبایی ها، کاشان گرفته ام
* کامل شعر در ادامه مطلب
«گروس عبدالملکیان»
نيامدی و نچيدی انار سرخی را
كه ماند بر سر اين شاخه تا زمستان شد
«پانته آ صفایی بروجنی»
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
«سعدی»
* عکس و هماهنگی با شعر از المیرا ورزقانی
که بال کهکشان دارد
«هوشنگ ابتهاج»
*عکس را در سواحل مازندران گرفته ام
«حمید مصدق»
مصلحت دید من آن است که یاران همه کار
بگذارند و خم طره یاری گیرند
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
«حافظ»
من ماهی خسته از آبم
تن می دهم به تو
تور عروسی غمگین
تن می دهم به علامت سوال بزرگی
که در دهانم گیر کرده است
«گروس عبدالملکیان»
آخرین برگ هم
با طوفان چله زمستان
فرو افتاد
باد نفس راحتی کشید
«علی مهجور»
«محمدرضا عبدالملکیان»
شكــوفــه،
انكــار انتهــاســت . . .
«یدالله رویایی»
*عنوان قسمتی از شعر احمد شاملو
*عکس را در روستای پدری، جاسب، گرفته ام
بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟
گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادیبخش است مثل حضور شعر
«نزار قبانی»
*متن کامل شعر در ادامه مطلب
قایقت می شوم؛
بادبانم باش
بگذار هرچه حرفْ پشتمان میزنند مردم؛
باد هوا شود،
دورترمان کند!
«رضا کاظمی»
در برکهات بمانْ ماهی کوچک!
دریا بزرگ است برای تو
«رضا کاظمی»
آنچه بر جا نهاده ام
نمیبینی
آهی
کنار پنجرهای.
«سیروس نوذری»
"ترا ز کنگره عرش می زنند صفیر"
«علی داوودی»