كوزۀ عاشق

این کوزه چو من عاشق زاری بوده ‏ست
در بند سر زلف نگاری بوده‌ ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ ست

كوزه عاشق

خيام

* برای روز بزرگداشت خیام، خواسته بودم این پست را برایش بیاورم. توی ذهنم بود كه 30 اردیبهشت است، برای همین روز 30م، كلی تلاش كردم، بلاگفا راه نداد و نشد. گرچه ذهنم خطا داشت و 28 اردیبهشت روز بزرگداشت حكیم عمر خیام بود.

علی الحساب این لینك را ملاحظه فرمایید، اگر لینك هایش غیرفعال نشده باشند، لینك های خوبی ست. آهنگ خوانده شده بر اين رباعی را هم آمده.

عشق مهمان عزیزی ست

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است
که به عشق تو قمر، قاری قرآن شده است

مثل من باغچه ی خانه هم از دوری تو
بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است

بس که هر تکه ی آن با هوسی رفت دلم
نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است

بی شک آن شیخ که از چشم تو مَنعم می کرد
خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است

عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او
نرده ی پنجره ها میله زندان شده است

عشق زاییده ی بلخ است و مقیم شیراز
چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است

عشق دانشکده تجربه ی انسانهاست
گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است

هر نو آموخته در عالم خود مجنون است
روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است

ای که از کوچه معشوقه ی ما می گذری
بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است

"غلامرضا طریقی"

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین...‏

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس...

حافظ

قسمت...

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/1301949147922616.jpeg


کسی از باران از صدای شر شر باران
از میان پچ و پچ گلهای اطلسی
کسی از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می اندازد
و نان را قسمت میکند
و پپسی را قسمت میکند
و باغ ملی را قسمت میکند
و شربت سیاه سرفه را قسمت میکند
و روز اسم نویسی را قسمت میکند
و نمره مریضخانه را قسمت میکند
و چکمه های لاستیکی را قسمت میکند

فروغ

که ایّام جوانی رفت و برگشتی نمیبینم...‏

خمیده پشت از آن دارند پیران جهاندیده 
که اندر خاک میجویند، ایّام جوانی را

پیرزن پشت خمیده

نظامی

صدای پای توست

صــداي قلــب نـيست
صداي پـــاي تـــوست
کـه شـب‌ها در سينـــه‌ام مــي‌دوي
کـافـــي‌ست کمـي خستــه شـــوي
کافـــي‌ست بــايستي …

 صدای پای توست

                                                                                                                                      "گروس عبدالملکیان"

گفتم: ای بخت! بخُسبیدی و خورشیدی نیست!‏

مزرع سبز فلک دیدم و داس و مه نو
یادم از کِشتۀ خویش آمد و هنگامِ درو...

حافظ

ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما....

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/8lwjrahv365xcbgl439k.jpg

من بی خبر به راه سفر پا گذاشتم

آگاهی از نیاز عزیزان نداشتم
در کوره راه های تهی می شتافتم

.....
در زیر پنجه های ترم ، ریگ های خشک
فریاد می زدند که ما تشنه ایم ، آب
شرمنده می گذشتم و آبی نداشتم 

.....




نادر نادر پور

ادامه نوشته

آیه آیه، کوثر آمد...‏

به ساقى اى صبا بگو، حاجت ما برآورد
ساغرى از براى ما، ز آب كوثر آورد...

* دلم میخواست هرطور هست، چیزی برای میلاد بانو بیاورم، هرچند به اندکی تأخیر... اما هرچه گشتم، آنچه میخواستم نیافتم، آخر به همین بیت که از "ژولیده نیشابوری" آوردم کفایت کردم، اما هی مدام با خودم این بیت "جواد محمد زمانی" را زمزمه میکنم که:
              ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم .... ما غير چند واژه ابتر نداشتيم

* تصویر قبل تر اینجا آمده، با حدیثی خواندنی...

میم مثل مادر

کاشکی میشد بهت بگم؛ چه قدر صداتو دوست دارم
چه قدر مث بچگی هام؛ لالایی هاتو دوست دارم
سادگی هاتو دوست دارم، خستگی هاتو دوست دارم
چادر نماز وُ زیر لب، خدا خداتو دوست دارم 


کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات، یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم
لالایی لا لا لا لا...


* این آهنگ را خیلی دوست دارم... هرچند غم خاصی دارد... هرچند که با کلیت ایام و رفتارهایم نخواند، اما نمیتوانم چشم بپوشم به محبت هایش و دلم نخواهد چنین نزدیکی ای را...

آهنگ، قبل تر از این، با همین تصویر، اینجا آمده.

ادامه نوشته

اوج آرزوها...

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/447219_rBFgmHE3.jpg


همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی
همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی


نگاه مادرم چون یاس می شد به پرسشهای من لبخند می زد
زمانی رنگ سرخ لاله ها را به دنیای دلم پیوند می زد

ولی من باز می پرسیدم از او که منظورت ز آبی چیست مادر
همان رنگی که گفتی رنگ دریاست همان رنگی که گشته چشم از او تر

ز اقیانوس بی طوفان چشمش صدای اشک ها را می شنیدم
در آن هنگام در باغ تخیل رخ زیبای او را میکشیدم

 نگاهی سرخ اشکی آسمانی دوچشمانی به رنگ ارغوانی
ولی من هر چه نقاشی کشیدم همه تصویری از رویای او بود
و شاید چند خطی که نوشتم همه یک قطره از دریای او بود

معلم آن زمان که عاشقانه کنار حرفهایت می نشینم
همیشه آرزو کردم که روزی نگاه مهربانت را ببینم

ببینم که کدامین دیدگانی مرا با حس دیدن آشنا کرد

که دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا کرد

ببینم که چه کس راز شفق را به چشمان وجود من نشان داد

ببینم که کدامین مهربانی غبار غم رویایم تکان داد

اگر چه من نگاهت را ندیدم ولی زیباییت را میشناسیم

صدای موج روحت را ستاره دل دریاییت را میشناسم

ز تو آموختم نقاشی عشق ز تو احساس را ترسیم کردم

ز تب نور امید و موج دل را میان غنچه ها تقسیم کردم

ولی من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهایم رسیدم

هم اینک لحظه ای نقاش هستم معلم را و مادر را کشیدم 




مریم حیدر زاده


عشق بی پایان...



وای بر من ،ای خدا

آن دلربا آن مهربان دستان
آن دم گرم و دل بی خار و بی پایان
وز برایم ،وای سرد است، وای سرد است...

مادر ای مادر ، باز مادر باز آن عشق الهی باز آن آغوش گرم جاودانی....
چه میبینم خدایا باورم نیست هنوز
گرمی آغوش مادر دستهای پر چروک و گرم مادر
بوسه های آتشینش حرف های دلنشینش ... نیست دیگر از برایم
هزاران وای بر من
پیکرش سرد است نازنین مادر هم سرد است ...

علی اکبر ثابتیان


* تصویر با عنوان "عشق مادر در زمان زلزله"، اثر یک عکاس چینی که برنده مدال طلای پنجمین دوره "مسابقات بین المللی عکاسی مطبوعات چین" شده است


هوای ِ ابری لحظه ها

می گویند حواسم نیست
هوای ِ ابری لحظه ها را
می گویند غم شده ام
و من نگاه می کنم...

نقاشی با مداد اثر ماریا زلدیس

شعر از وبلاگ سکوت

دیگر چگونه؟!!

بر جای رنگ عشق
باید غم زمانه بپاشم به واژه ها
زاروز که درد مردم ما گریه آورست
چشمم پر آب باد
 از عشق بگذرم که دلم جای دیگرست
باید که های های بگریم به درد ها
در چشم شعر ما سخن اشک خوشترست
ای سایه های عشق
 دیگر مرا ز وسوسه ی دل رها کنید
 ای واژه های بوسه و اندام و چشم ولب
 بر جای آب و رنگ
شعر مرا به درد زمان آشنا کنید


http://akkaskhaneh.net/home/lastcomment/image.raw?type=img&id=1340


مهدی سهیلی

 

ادامه نوشته

کتاب کهنه...

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/20111012195140_028_old_books.jpg


تو هیچ از خودت پرسیده ای

 چرا این چراغ شکسته
این همه حوصله نویس شبتاب خسته است ؟

باد این بی هر کجا وزیده لعنتی بی سواد است
رو به دریا رفتن یاران ما
حتما دلیلی داشته است

 ورنه من که می دانم استعاره ی آسان دریا را
 در اوراق کدام کتاب کهنه نوشته اند

 بی خود نپرس
غروب آن پنجشنبه ی باران ریز
به رویای کدام سفر از ساحل ستاره گذشته ام


سید علی صالحی

میوه ی قلب..

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/2nqz3et.jpg


قلب هامان میوه های نور
یکدیگر را سیر میکردیم
با بهار باغهای دور
می نشستم خسته در بستر

خیره در چشمان رویا ها
زورق اندیشه ام آرام
میگذشت از مرز دنیا ها
روزها رفتند و من دیگر
خود نمیدانم کدامینم
آن من  سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم ؟

بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم


فروغ فرخزاد

اشتباه رایج!

http://laurenmaurerartworks.files.wordpress.com/2010/03/bird-autumn-web.jpg


اشتباه نکن!

اردیبهشت وقت جفت گیری پرنده هاست

نه وقت عاشقانه های سبز گفتن!

پاییز که امد

با اولین فرود برگ

میگویمت از عشق و جلوه های رنگینش!


دلنوشته ها....

م.ب(اردیبهشت 91)

سه شنبه خدا کوه را آفرید...!

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/628274_orig.jpg



سه شنبه

چرا تلخ و بی حوصله ؟
سه شنبه
چرا این همه فاصله ؟
سه شنبه
چه سنگین !چه سرسخت ؛ فرسخ به فرسخ !
سه شنبه
خدا کوه را آفرید

   


 قیصر امین پور

در هواي ديدنت چشم انتظارم روز و شب!

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت


http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/eye.jpg


حسین پناهی

توت فرنگی ها را دریاب!‏

دست میگذارم زیر چانه ام
مینشینم به تماشای این توت فرنگی های سرخ
کمی با خاک آشنا وُ چسبیده به بوته
چونان قلبِ من...

توت فرنگی های چسبیده به بوته

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)

دير کردي نيمه‌ي عاشقترم را باد برد



شانه‌ات را دير آوردي سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پيکرم را باد برد
با همين نيمه ، همين معمولي ساده بساز
دير کردي نيمه‌ي عاشقترم را باد برد


"حامد عسگري"

ای بهار آرزو، بر سرم سایه فکن...‏


تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

ای بهار آرزو، بر سرم سایه فکن...

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ی ویران من

بیژن ترقی

حتما بشنویدش، با صدای غلامحسین بنان
اینجا کامل شعر و یادداشتم بر آن را بخوانید.

دلم باران...دستم باران ..دهانم باران...چشمم باران


http://negarkhaneh.ir/UserGallery/2009/7/afshin_roshanbakht_06120000_1_Fixed.jpg


درسمت توأم

دلم باران ،
دستم باران،
دهانم باران،
چشمم باران

روزم را با "بندگی" تو پاگشا می کنم

هر اذانی که می وزد ،

پنجرها باز می شوند

یاد تو کوران می کند

هراسم تو را که صدا می زنم ،

ماه در دهانم هزار تکه می شود

کاش من همه بودم با همه دهانها تو را صدا میزدم

کفش های " ماه" را به پا کرده ام

دوباره عازم توأم

زندگی با توست

زندگی همین حالاست . . .


تیتراژ سمت خدا با صدای محمد صالح اعلا برای شنیدن (+)

زلف بر باد مده تا نَدَهی بر بادم...

زلف بر باد مده تا نَدَهی بر بادم           ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم 
مِی مخور با همه کس تا نخورم خون جگر        سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم          طُره را تاب مده تا ندهی بر بادم


حافظ

برای خواندن متن کامل شعر به ادامه ی مطلب بروید.
ادامه نوشته

به درختانِ خیابانِ تو عادت دارم!‏

جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی
به درختـانِ خیـابـانِ تو عـادت دارم...

گنجشک نشسته بر شاخه

علی اکبر رشیدی


ادامه نوشته

نسیم صبح از تاراج گلزار که می‌آید؟

در من
باغبانی است
که شکفته شدن گل نگاه تو را،
هر صبحدم به تماشا می نشیند...

عنوان از صائب تبریزی

از وبلاگِ خیال خام

خوشه چین

خوشه چین کجا اشک مهنت به دامن ریزد؟
خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان؟  
ای خوشا پس از لحظه ای چند آرمیدن  
همره دلبران خوشه چیدن   
از شعف گهی همچو بلبل  
نغمه خواندن  


اردیبهشت 91 تهران

برای دانلود خوشه چین


انگورها را بگو؛ زودتر بیایند...‏

قرارمان
فصل انگور
شراب كه شدم
تو جام بیاور
من جان...

خوشه انگور

رحمان عباسی


* هوس انگور کرده بودم، انگورهای یاقوتی همین تاکستانِ ایران، همین قزوین، نه انگورهای وارداتی کیلویی 15هزار تومان!!!! چه خبر است خب؟ میوه های خودمان، فصل خودش، توی باغات و سر جالیز از دست میروند و می گندند، آن وقت به خاطر جیب عده ای!! و بی لیاقتی و بی مسئولیتی عده ای دیگر!! میوه ای مثل انگور که حمل سختی هم دارد، از شیلی!! آن ور دنیا، بیاید ایران! مسخره نیست؟

* بعد این که این تصویر را از قبل داشتم اما خواستم تصویر دیگری هم بیابم. انصافا سرچ گوگل تصاویر زیبایی از انگورها در اختیار میگذارد.

كوچۀ معشوقۀ ما

ای که از کوچـه معشوقه ما میگـذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش...

كوچه معشوقه ما

حافظ

در وبلاگ حافظانه "افسون سخن"

معلمِ مهربانِ من...ستاره آسمانِ من...‏

درس معلم ار بود؛ زمزمه ی محبتی
جمعه به مکتب آوَرَد، طفلِ گریزپای را

معلم مهربان

شاعر؟


* عنوان برگرفته از شعری ست که آهنگِ سرودش در ذهنم است و کلاس چهارم، روز معلم، روی کاغذی یادداشت کرده بودم و بین آن همه کادوهای بچه ها، گذاشتم روی میز معلم، بی هیچ نام و نشانی. فردای آن روز که معلم مان از کادوها تشکر میکرد، از آن کاغذ شعرِ بی نشانِ من هم یاد کرد...

* این پست به مناسبت روز معلم آورده شد، تقدیم به همه معلم های دور و بر و دوستانم :)

* متأسفانه تصویری بهتر از این، برای اینکه حس شعر رو درست منتقل نیافتم. + اما اين پيشنهاد خوبيست، نه؟

* این شعر مصداقِ خودِ خودِ من است، بس که معلم هایم برایم مهم بودند و اگر دوستشان داشتم، درسشان را خوب میخواندم و اگر نه، بی خیال آن درس... و این هنوز هم با من است...

* قبل تر ها، اینجا مطلبی نوشته بودم به مناسبت روز معلم، تقدیم به مادرم که معلم زندگی و مدرسه ام بود.
اینجا
هم برای روز معلم نوشته بودم و از معلم هایم تا آن موقع هم یادی کرده بودم.

دو تا کفتر روی شاخه هاش نشست..‏

یه درخت خشک و بی بــــــر، میون کویــــــر داغ 
توی ته مـــوندۀ ذهنش، نقش پر رنـگِ یه بـــــاغ 

شاخۀ سبزِ خیالش سر به آسمـــــون کشیـــــد 
بر و دوشش، همـه پر شد ز اقـــــــاقی سپیــــد 

زیر سایۀ خیالی، کم کم‏ک چشمـــــــاشــو بست 
دید دوتــا کفتر چاهـی روی شاخه هاش نشست 

اولی گفت: اگه بـــارون باز ببـــاره تو کویـــــــــر 
دیگه امّا سر رسیـــده عمـــرِ این درخــت پیــــر 

دومی گفت که قدیمــــــــــا یادمه کویر نبـــــود 
جنگـل و پرنــــده بــــود و گــــــــــــذر زلــال رود 

گفتن وُ از جــا پریدن با یه دنیــــــا خــاطــــــره 
اون درخت امّا هنوزم تو کویــــــرِ بــــــــــــاوره!

دو تا کفتر روی شاخه هاش نشست

برای شنیدن با صدای حبیب


* آهنگش افتاده سر زبانم، هی توی ذهنم می چرخد و می چرخد، گفتم بیاورمش اینجا، بلکه کمی آرام شود...

گندم زار ِ پاداش

خوشه های گندم
نهیبم میزنند:
"سهم تو
چند دانه؟"

گندمزار و خوشه های گندم

"و مَثَل آنانکه در راه خدا انفاق میکنند،
همانند دانه‏ ایست كه هفت خوشه بروياند
كه در هر خوشه‏ صد دانه باشد..."

با توجه به آيات قرآن کریم

تصوير از اينجا

پ.ن: هر بار که گندمزاری ببینم، همین قسمت "سبع سنابل"ِ آیه 261 سوره بقره از ذهنم میگذرد...

دلیل سر به هوا بودن زمین ماه است*

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/MoonMercuryBrisbane_Mudge.jpg

تــو ماه را

بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به یادِ من می‌آورد
می‌خواهم فراموشت کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود


رسول یونان


*عنوان از فاضل نظری

به احترام گل سرخ...

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/rosa%20roja%20para%20ma%C3%B1ana.gif


انصاف نيست اين گل پژمرده شود

بايد در کنار اين آواز  گل دهد

روشن است - اين چراغ است

روشن است که عمر ما

پس از پژمردن اين هزاران گل سرخ

به پايان مي رسد

پس از جاي برخيزيم

کلاه بر سر بگذاريم

در باران برويم

تا اين شاخه ي گل سرخ گل دهد


احمدرضا احمدی

مهربان باشی با قاصدک مخصوصم !

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/12.gif


برو آنجا که تو را منتظرند...

  قاصدک

  در دل من،

   همه کورند و کرند


*عنوان از شعری در این پست..