یاد زمانه ای که غم دل حساب داشت...


خودم را رو به روی ِ آینه می نشانم

موهاش را شانه می کنم

پلک ها و صورتش را ماساژ می دهم که خنده رو شود

می زنم روی دوشش

می گویم

یک امروز را آدم باش / شاد باش

و بیرون که می رود

در را

پشت ِ سرش قفل می کنم

و به او فکر می کنم



"
علیرضا روشن"





پ.ن: عنوان پست:
مجنون به ریگ بادیه غم های خود شمرد / یاد زمانه ای که غم دل حساب داشت...   "صائب تبریزی"

کس نیست که افتاده ی آن زلف دوتا نیست!

از لیوان‌ها

به لیوان شکسته فکر می‌کنی

از آدمها

به کسی که از دست داده‌ای

به کسی که به دست نیاورده‌ای

همیشه

چیزی که نیست

بهتر است

 

"علیرضا روشن"



عنوان پست، مصرعی از حافظ شیرازی

نشسته

کسی که نشسته است همیشه خسته نیست

شاید جایی برای رفتن نداشته باشد

کسی که نشسته است

شاید خسته باشد

شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد

علیرضا روشن

به هرچه نگاه کردم...


به هرچه نگاه کردم رفت

برگ ریخت

رود گذشت

باد رفت

تنها تویی که نمی‌روی

تو که به خاطرت همه رفتند....

علیرضا روشن
منبع:  

عبور از تاريكي ....




در مرز ِ پایانِ شعله و آغاز ِ تاریکی

من نشسته‌ام
چشمم به نور ِ تو
بر گُرده‌ام،
تاریکی سنگینی می‌کند.


* لیلا گفت: یخرجهم من الظلمات


عليرضا روشن 

تو به عبارت ِ دیدار

دیگران
راه رفتن ت را می‏‏بینند
من
رفتن ات را

رفتن

علیرضا روشن

* عنوان پست، عنوان خودِ شعر است. اگر این عنوان نبود، با توجه به فضای تصویر، حتما این طور تیتر میزدم:

                  این بوی عطر توست که بر جای مانده است...

می آیی یا رفته ای؟

عطر تو در هواست!
مي آيي
يا
رفته اي؟!

عليرضا روشن

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار*

کسی که نشسته است
همیشه خسته نیست

شاید جایی برای رفتن نداشته باشد
کسی که نشسته است
شاید خسته باشد
شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد
کسی که نشسته است
حتما گم کرده‌ای دارد!‏

نشسته ام در انتظار اين غبار بى سوار

علیرضا روشن

* عنوان برگرفته از شعر هوشنگ ابتهاج

** اين و اين و اين و اين و اين تصاوير هم بودند، ولى قرعه به نام اين خورد.

آه... دلم..‏

دلم شاخه ‌ای
که می‌خواهد با پرنده پرواز کند
دلم شاخه‌ ای
که در وداع ِ پرنده، تکان می‌خورد...


دلتنگی...‏

دلتنگی؛
خیابان شلوغی است
که تو در میانه‌اش ایستاده باشی
ببینی می‌آیند
ببینی می‌روند
و تو همچنان،
ایستاده باشی!