ساده از «من بی تو می ميرم» گذشتی، خوب من!‏

لحظۀ تشیــیـع من از دور بوی ت می رسیـد
تا دو ساعت بعد دفــنم همچنان جان داشتم


کاظم بهمنی
هماهنگی بیت با تصویر از اینجا

کامل غزل را در ادامه مطلب بخوانید


پ.ن: یکی از خوانندگان وبلاگ، اشاره کرده بود که کم کار شده اید و این حرفها. گفتم شاید حرف کسان دیگر هم باشد. برای همین اینجا هم توضیح میدهم. قبل تر گفته بودم که سعی میکنم خودم را از بعضی شعرها دور کنم و کمتر بروم در شعرها، بلکه روحم آرام تر شود. ضمن اینکه دلم نمیخواهد فضای غم بماند و بدتر از آن منتقل شود. آوردن شان اینجا، این انتقال است. وگرنه که شعر و تصویر هماهنگ و کنار گذاشته زیاد هست. همین چند پست اخیرم گمانم حکایت کنند...
به هرحال، غیر از اینها، سرشلوغی ها و خستگی ها و عدم دسترسی راحت به نت و حتی حضور کمتر دوستان همکار و نظرات و نقدهای کمتر هم مزید بر علت است.
ضمن اینکه ایام فاطمیه هم بود و دلم نمیآمد چیز خاصی بگذارم.
به هرحال، به احترام آن دوست، چندتا از مطالب کنار گذاشته را آوردم و احتمالا باز هم بیاورم، ولی توضیح من همین است...
دعایتان برسد انشاءالله...

ادامه نوشته

دردسر، بین گذر، چند نفر، یک مادر... شده هر قافیه ام یک غزل درد آور

ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری 
امنیت نیست، از این کوچه سریع تر بگذر  

کوچه بنی هاشم
کاظم بهمنی
* برای روز شهادت
* توصیه میکنم کامل شعر را حتماً در ادامه مطلب بخوانید.
* این تصویر هم مناسب حتی.
* این شعر هم با همین تصویر.

ادامه نوشته

فناي ِ خويشتن....

برگهايم ريخت بر رويِ زمين ، يعني درخت
خود به مرگ خويشتن ، راي ِ موافق مي دهد

كاظم بهمني 

فناي ِ خويشتن....


برگ‌هایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رأی موافق می‌دهد

كاظم بهمنی