ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است*
گـریه نکرده ام
از وقتی نیستی،
هی گرد و خاک می رود
توی چشمم!

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز بیخودی طلب یار میکند «حافظ»
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:8 توسط گالیا
|
