گاه گاهی استکانی چای نیز دل می برد!

چشم درویش بکن موقع ِ صحبت با من

من دلم خواسته شاید به شما زُل بزنم..!

احسان

*شعر کامل عنوان رو هم دوست داشتم بالای عکس بذارم، ولی این یکی بیشتر به دلم چسبید! :">

عوضش شعر کامل عنوان رو اینجا میذارم:

"دلبری کردن هميشه کار انسانها که نیست / گاه گاهی استکاني چاي نيز دل مي برد!!"

دچارِ چادر تو بوده ام، چه میدانی/ که بوی چادرت اصلا چه کار میکُندم

رد نشو از میان قبرستـان، مـُرده ها را تو بی قرار نکــن
چادرت را به روی خاک نکش، روحشان را جریحه دار نکن...‏

چادر به سر و قدم زنان میان مقبره ها

قاسم صرافان
عنوان از وحید خضاب

رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر، نگران...اما...‏

آزرده دل از کـوی تـو رفتیـم و نگفتـی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود وُ چرا نیست؟

رفتن

محمدحسین شهریار
عکس از اینستاگرام sargol_a
بیست و هفت شهریور، روز بزرگداشت شهریار، روز شعر و ادب پارسی

ورودی باب الجوادتان

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند...

باب الجواد حرم امام رضا علیه السلام

مهدی رحیمی

صندلی بگذار و بنشین روبرویم، وقت نیست

             چشمــی بــه تخــت و بخــت نــدارم! مــرا بــس است
                                                 یــک صنــدلــی بــرای نشستــن، کنــار تــو
...

شاعر: حسین منزوی 

+عنوان  از محمد حسین ملکیان:
   صندلی بگذار و بنشین روبرویم، وقت نیست / حرف ها داریــــم، صدها راز مبهــــم، بیشتر

+ عکس را همین امسال، در زیباکنار گرفتم.