بسان ِ برکه هایی

مشخص نیستند
نه جای زخم هایت
نه آنان که زخمت زده اند
به برکه ها می مانی عزیزم
و هر سنگ که زخمی ات می کند
در تو آرام می شود
زخم ها زیباترت کرده اند
به برکه هایی شبیهی که
با سنگ زیباترند...
حسن آذری
عکس از اینستاگرام amir.ali_gh

مشخص نیستند
نه جای زخم هایت
نه آنان که زخمت زده اند
به برکه ها می مانی عزیزم
و هر سنگ که زخمی ات می کند
در تو آرام می شود
زخم ها زیباترت کرده اند
به برکه هایی شبیهی که
با سنگ زیباترند...
حسن آذری
عکس از اینستاگرام amir.ali_gh


تـو را بـرای
وفـای تو دوست می دارم!
وگرنـه دلبــر ِ پیمان شکن
فراوان است...
معینی کرمانشاهی
من هرچه مولانا شدم او شمس ِ تبریزم نشد
ای شمس ِ ناتبریزی ام هرگز فراموشم مکن

رزیتا نعمتی
*عنوان از مولانا جلال الدّین محمّد بلخى:
تو می دانی که من بی تو نخواهم زندگانی را / مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی

با چشم های خیره نگاهم چه میکنی؟
در من، منی که ما شده پیدا نمیکنی!
مسیح مسیحا
*عنوان از صادق رمضانیان:
یک نفر هست که خود نیست ولی خاطره اش/ صبح ِ هر روز مرا سخت بغل می گیرد
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

امام فخر رازی
*عنوان از رسول یونان:
یاد عزیزت از همه ی یادها جداست / ای من فدای چشم تو، یادت جدا بخیر
گاهی حواسم را پرت می کنم
می افتد
جایی حوالی خیال ِ تو
و دلم گرم می شود به داشتنت
و تو امّا
چگونه
اینقدر بی منی؟

سارا قبادی
کاش بلد بودیم
عاشق "خودمان" شویم
"خود" ما
عجیب لایق دوست داشتن است!

ترانه میلادی
*عنوان هم بیت زیبایی از "فردوسی" است:
به نیکی گرای و میازار کس / ره ِ رستگاری همین است و بس!
*یک آهنگ میذارم براتون از "ایندو" بنام "ولی من شادم" امیدوارم لذت ببرید از شنیدنش! :)
*این پست رو همینجوری گذاشتم که شاد باشین، بدون هیچ دلیلی خوش بگذرونین و خوش بگذرونین! :)

گاهی که نه
همیشه
به چیزی بیشتر از شنیدن
دوستت دارم محتاجم!
به چیزی شبیه،
آسوده چشم باز کن
هنوز هستم...
هستی دارایی
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

دانلود این آهنگ زیبا با صدای
حجت اشرف زاده

چشمش به راهت خشک شده است...
- می آیی
- نمی آیی
وجودش را به امید بودنت پرپر می کند امّا؛
آنقدر باران
به چشم هایش سیلی زده است که حتّی،
خیالت هم
گلدان ِ خالی را بینا نمی کند...
یعنی از یاد نرفته ای
حتی اگر به اشتباه شماره ات را گرفته باشند
ببین دوست من!
در این دنیا خیلی از آدم ها هستند که
شماره شان حتی به اشتباه گرفته نمی شود...

*شعر عنوان از وحشی بافقی :
در مانده ام به درد دل بی علاج خویش / و ز بد مزاجی دل کودک مزاج خویش
معمای پیچیده ایست
موهای تاب خورده ات
در میان باد

سهیل خطیب مهر

عشق
همین خنده های ساده توست
وقتی
با تمام غصه هایت
می خندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم
*بازدید امروزمون از هزار تا رد شد تا حالا ندیده بودم!!! :دی
*هزار نفر اینجا رو میخونن که باعث خوشحالیه! :)
*هزار نفر اینجارو میخونن و کامنت نمیذارن! :(

بیا پاهایمان را تکان دهیم
شعرهایمان را بخوانیم
اصلاً به ما چه
شمعدانی ها روزی چند لیوان آب می خواهند!
نیما معماریان

«زندگی» جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد...
دلی که به راستی عاشق شده باشد
هیچگاه عشق را فراموش نمی کند
بلکه عشق را تا پایان عمر ادامه می دهد
همچون گل آفتابگردان
که خدای محبوب خویش، خورشید را
هنگام غروب با همان چشم می نگریست
که هنگام طلوع بر او گشوده بود


صبحانه ات را که خوردی
کمی قُربان صدقه آبشار گیسوانت که رفتی
کمی آیینه را که از تنهایی درآوردی
لباس هایت را بپوش
ترجیحاً شال آبی ات را سرت کن!
این آسمان رنگ باخته دلگیرم می کند..
داشتم میگفتم شال آبی ات را سرت کن..
چند قطره آب به شمعدانی های روی طاقچه بپاش
کفش هایت را بپوش
از خانه بیرون بزن
و قدم بزن
و فقط قدم بزن
حال کوچه را خوب کن
حال درختان کنار جاده را
حتی حال سنگفرش ها را!
می دانی؟
از هر صد قدمت
فکر کردن به این احتمال که
هر روز یک قدم به من نزدیک تر می شوی
چند سال به عمرم اضافه می کند
راستی برایت گفته ام؟
شب ها با چشمان باز می خوابم
می ترسم به خوابم بیایی و
نبینمت...

برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژه اش عطر مخصوص دارد
و هر صفحه اش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخه ای از رسیدن
کتابی که بوسیدنت را
به باران بدل می کند
و خندیدنت را
به دریای آرام..
برایم کتابی بخوان با سرانگشت هایت...
به حال سعدی بیچاره
قهقهه چه زنی!
که چاره در غم تو
های
های
میداند...

*عنوان از مولانا جلال الدّین محمّد بلخى:
سیر نمی شوم ز تو نیست جز این گناه من / سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من
بوی دریا می آید
دور که می شوم
صدای باران!
بگو تکلیف ام با چشمهایت چیست؟
لنگر بیاندازم عاشقی کنم؟!
یا چتر بردارم و دلبری کنم؟!

بهرنگ قاسمی
جـان رقـص می کـُنـد بـه سَمـاعِ کلام دوست

*عنوان از مولانا جلال الدّین محمّد بلخى:
جهان پر سماع است و مستی و شور / ولیکن چه بیند در آینه کور
از خواب خسته ام
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی،
برای زمان طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم
و تهش بیداری باشد
کاش می شد سه سال یا شش سال
یا نه سال خوابید
و بعد بیدار شد
نشد هم...
نشد...

پرندگان شوریده در نفست ره گم می کنند
شوریدگان هوایت را دریاب!
نگاه کن
دو پرنده روحم را می برند
و جهان در عبور پرندگان
شکل تو را می گیرد...
ماندن بی تو درون خانه کارِ من نبود
کفش هایم آشنا شد با خیابان بیشتر
فرق دارد بهمنِ امسال و دیگر سال ها
بی تو سردم می شود در این زمستان بیشتر...


نردبان خالق این ما و منیست
عاقبت زین نردبان افتادنیست
هرکه بالاتر رود ابله تر است
که استخوان او بتر خواهد شکست