زمین در انتظار تولد یک برگ...‏

زمین در انتظار تولد یک برگ
من در حال شمارش معکوس
صفر همیشه پایان نیست
گاه آغاز پرواز است...

تولد یک برگ

قدسی قاضی نور
"مثل یک حباب آبی"

* ممنون خواهم شد نظرتون رو راجع به همراهی شعر با این عکس یا این عکس رو بگید.

خبر آمدنِ بهار آورده؛ نسیم...‏

بهار پشت در است
به گوش پنجره آرام
نسیم گفت و گذشت...

پنجره رو به بهار

مژگان عباسلو

بگو غنچه های پیرهن ت گل کنند، تا بهار را بیآورند...‏‏

پیراهن گل دارت را
از صندوقچه در آور
غنچه هایِ نشکفتۀ زیادی دارد
بهارِ نزدیک است!

میرابوالقاسمی

گل های باغ پیرهنم را گذاشته ام برای تو...‏

از باغ پیراهنم
کمی گل برایت آورده ام...
قول میدهم مستت کنند
این گل ها
این آغوش...‏

گل های باغ پیرهنم

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)

چادرت را پهن کن... چادرت را به باد بسپار... بهار را منتشر کن...‏

چادرت بوی شکوفه می‏دهد
چادرت را پهن کن
بهار من!

تا زمین، سبز شود

از همین روز، همین لحظه

بی تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند
سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند

از همان لحظه که از چشمِ یقین افتادند
چشم‌های نگران، آینهٔ تردیدند

نشد از سایهٔ خود هم بگریزند دمی
هرچه بیهوده به گردِ خودشان چرخیدند

چون به جز سایه ندیدند کسی در پیِ خود
همه از دیدنِ تنهائیِ خود ترسیدند

غرق دریایِ تو بودند ولی ماهی‌وار
باز هم نام و نشانِ تو ز هم پرسیدند


http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/606c6162f2.jpg


در پیِ دوست همه جایِ جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند

سیرِ تقویمِ جلالی به جمالِ تو خوش است
فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند

تو بیایی همهٔ ثانیه‌ها، ساعت‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند

قیصرامین پور
+ پیشاپیش عید رو به تمام دوستانیکه همراه ما بودند و مطالبی رو که توسط همکاران با ذوق وسلیقه این بلاگ تهیه و گرداوری میشد رو میخوندند و با نظرات زیباشون بعضا باعث دلگرمی ما برای ادامه میشدند و میشوند ُ تبریک میگم...
الغرض اینکه عیدی شما محفوظ هست..

ولی از تمامی دوستان وحتی خواننده های خاموش این بلاگ میخواهم که شما نیز با گرد اوری تصویر وشعری از خودتون یا شاعران دیگه وارسال اون به این ایمیل(mdb_60@yahoo.com)هم به همه کسانی که این صفحه رو میخونند و هم به ما عیدی بدهید... وما تصاویر واشعاری روکه میفرستید رو با نام خودتون قبل از سال جدید اینجا بیاوریم...

کمی دیگر با من بمان..

درد مرا می فهمی،
طعمِ تلخِ تنهایی را چشیده ای،
آدم برفی!
تمام تنهایی هایت مال من.

فقط چند روز دیگر پیشم بمان...



شاعر؟!

پ.ن: هرچند امسال اصلا آدم برفی نساختيم و زمستان مان حس خوب زمستان برفی نداشت،‌ اما دلم خواست اين آخرهای زمستان،‌ اين پست رو بياورم.

ضمنا عكس را از اينجا برداشتم،‌ شعر آنجا هم خوب است:
همه جا صحبت از ایّام بهار است
ولی …
کودکی هست هنوز،
که به آغوشِ پر از برفِ تو عادت دارد …

کدام....

کاش کسی می‌آمد
کسی می‌آمد از او می‌پرسيدم
کدام کلمه، چراغِ اين کوچه خواهد شد
کدام ترانه، شادمانیِ آدمی
کدام اشاره، شفای من؟

http://s2.picofile.com/file/7178063438/377164_177300792358051_151415531613244_354131_525318376_n.jpg

رو به افتاب ِ دلم...


http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/ro_be_aftab.jpg


من از عطرِ آهسته‌ی هوا می‌فهمم

تو بايد تازه‌گی‌ها

از اينجا گذشته باشی.

گفت‌وگویِ مخفی ماه وُ

پرده‌پوشیِ آب هم

همين را می‌گويند.

ديگر نيازی به دعای دريا نيست

گلدان‌ها را آب داده‌ام

ظرف‌ها را شسته‌ام

خانه را رُفت و رو کرده‌ام

دنيا خيلی خوب است،

بيا!

علامتِ خانه‌بودنِ من

همين پنجره‌ی رو به جنوبِ آفتاب است،

تا تو نيايی

پرده را نخواهم کشيد.

 

 

سيد علي صالحي

+اهنگ جدید بلاگ برای شنیدن اثری از knio_fuke نوازنده برزیلی..(+)

او می آید...

پر از جمعه های بدون توام

ولی انتظارت هنوز با منه

به این جمعه خوش بین تر از سابقم

تو داری میای...

                                                              "من دلم روشنه"

 

* آخرین جمعه سال حس غریبی داره، یک سال هم گذشت اما...

** آهنگ زیبای این شعر رو با صدای پویا بیاتی می تونید از اینجا دریافت کنید.

*** السلام علیک یا بقیة الله

زنبیل به دست از کنارم رد شد

امسالم و پیرارم و پارم رد شد
از شهر جوانی ام قطارم رد شد
مانند زنی سبزه بهار عمرم
زنبیل به دست از کنارم رد شد

زنبیل به دست از کنارم رد شد

جلیل صفربیگی

+ آدمی که منتظر است هیچ نشانی ندارد، هیچ نشان خاصی...!
فقط با هر صدایی برمی گردد!

(این هم خیلی خوب مینشست به تصویر. با تشکر از کسی که برایم آوردش.)

مرا امشب بهاری کن، بهاری... که شاید از زمستان برنگردم!‏

من امشب میهمان فصل سردم
دریغم، حسرتم، انبوه دردم
مرا امشب بهاری کن، بهاری
که شاید از زمستان برنگردم!

من و فصل سرد زمستان

مهدی نجفی

* نظرتون راجع به همراهی ش با این عکس هم بگید، پلیز؟

نور از روزنه ها میگذرد...دل من روزنه ای داشت زمانی، وقتی...‏‏

جنگ یک روزنه با خواهش نور
جنگ یک پله با پای بلند خورشید..

سهراب سپهرى

* عکس و شعر با هم از اینجا آورده شده، خوشم اومد.

** دلنوشته خودم:
و تنها نور
نور؛
این آرامِ تابان
این سان آهسته و پر قدرت
از روزنه ها میگذرد...

بهار در راه است.

آسمان فرصت پرواز بلندي ست ولي، قصه اينست چه اندازه كبوتر باشيم...‏

کلاغ ها دارند میروند
بهار در راه است
فردا
دستانت سبز خواهند شد!


پ.ن: متن گرفته شده از اینجا (+)

قبلا عکس با متنی متفاوت توسط نجوا، اینجا (+) آورده شده است. :)

ساقی بهار می‌رسد و وجه می‌نماند

به سان میوه هایِ گیلاسی
که می زنند لبخند
بر سر شاخه زنـدگـی.
می دواند ریشه در جانم،
بـهـــار!

دلنوشته ها

پ.ن: تصویر اثرِ ماریا زلدیس نقاشی با مداد

عنوان از حافظ

شكوهي در جانم تنوره مي كشد!

نه!
هرگز شب را باور نكردم،
چراكه در فراسوی دهليزش
به اميدِ دريچه ای دل بسته بودم...

احمد شاملو

سايه رنجی پايان يافته!

زخمی كهنه ام!
سايه رنجی پايان يافته!
دوستت دارم
و به لمس سرانگشتانت بر سايه اين زخم
دلخوشم...

شمس لنگرودی

از رو آتیش بپر، بیا!‏

دست‏ت را به من بده
تا از تاریکی نترسیم
دستم را بگیر
تا از آتـــش بگذریم
آنان‏که سوختند
همه تنها بودند!

از رو آتیش بپر، بیا

قدسی قاضی نور
"مثل یک حباب آبی"
* عنوان برگرفته از یک آهنگ قدیمی ست که هیچ چیز خاصی ازش در ذهنم نیست، جز فرم خواندن و یک تکه اش:‏
از رو آتیش بپر بیا/ برگرد برو از سر بیا/ بگو بگو با من بگو/ سرخی تو از من/ زردی من از تو...‏

*به مناسبت چهارشنبه سوری

* این شعر را که در نت سرچ کنید، با حذف قسمت اول، از زرتشت آورده شده که اشتباه است.

با هم...

http://www.newfun.ir/ax/0.954895001.jpg

دستت را به من بده
نترس!
با هم خواهیم پرید.
من از روی رویاهایی که رو به باد و
تو از روی بوته هایی که باران پرست.
امید و علاقه ی من از تو،
اندوه و اضطراب تو از من.
واژه ها ،کتاب ها و ترانه های من از تو،
سکوت،هراس و تنهایی تو از من.
حضور،حیات و حوصله ی من از تو،
تراخم،تشنگی وکسالت تو از من.
هلهله،حروف ،هر چه هست من از تو،
درد،بلا وبی کسی های تو از من.

این شهر، شهر قصه های مادر بزرگ نیست!

من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه!
کسی که می گریزد،
از گم شدن نمی ترسد...

رسول یونان

سفر به سلامت

خیلی زود که برگردی
باز برای بی تو ماندن من
هزاره ای ست
که پرشکوفه ترین کلمات مرا در غیاب نور
به خواب سایه خواهد برد
...
سفر به سلامت
                                                                   سید علی صالحی

آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند...

بیا و
برای این دوست داشتن ات
فکری بکن!
جا نمی شود در من ...

عباس حسین نژاد


پ.ن: زن یمنی پیكر مجروح عزیزش را در آغوش گرفته است. ساموئل آراندا، عکاس اسپانیایی روزنامه نیویورک تایمز جایزه بهترین عكس خبری World Press Photo  2011 را برای این عكس كسب كرد. (+)

* عنوان از شعر حافظ:

 آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

پرنده ها، روی سيم ها، روی شاخه ها...‏

چ...
چه بی پروا؛
روی سیم های لخت فشارقوی،
عشق بازی می کنند؛
گنجشک ها...

پرنده هاي روي سيم برق

جليل صفربيگی


*ضمنا تصویر من رو یاد آهنگ حبیب هم می اندازه:
.......که دو تا کفتر چاهــی روی شاخه هاش نشست
اولی گفت: اگه بارون باز بباره تو کویر/ دیگه اما سررسیده عمر این درخت پیر
دومی گفت که: قدیما یادمه کویر نبود/ جنگل و پرنده بود و گذر زلال رود
گفتن و از جا پریدن با یه دنیا خاطره/ اون درخت اما هنوزم تو کویر باوره

یخرجهم من الظلمات الی النور...‏*

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دستِ منبسط نور، روی شانه آنهاست...

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

سهراب سپهری

* عنوان برگرفته از آیه 257 سوره بقره که در دنباله آیة الکرسی، میخوانیم ش.
آیه را دوست دارم، و دعایم این است که مشمول قسمت اول شویم و آن روزی نرسد که گرفتار قسمت دوم آیه شده باشیم.

** این تصویر هم از چشمه دیمه در چهارمحال بختیاری ست که این هم با شعر هم‏خوانی داشت به نظرم.

ادامه نوشته

نه تو می مانی و نه اندوه

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
... آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

از ماست که بر ماست...‏

شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی
هر شکستی که به هرکس برسد از خویش است...‏

*این را پدر برایم میخواند...شاعرش را نمیشناسم..

منم! گلبرگِ مغرورم!‏

من آن گلبرگ مغرورم، که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری، پی شبنم نمی
گردم...

گلي در كوير خشك

ادامه نوشته

خورشید آرزو


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/72/Alvord_Desert_sunset.jpg
شاید ای خستگان وحشت دشت !

شاید ای ماندگان ظلمت شب  !
در بهاری که می رسد از راه ؛
گل خورشید آرزوهامان ؛
سر زد از لا به لای ابرهای حسود ...

حس خوب بودنت...


http://itteam.persiangig.com/attachment.jpg

پروردگارا ...

چه روزهای بیهوده ی بسیار که بخاطر زمان از دست رفته !

ماتم نگرفته ام ...

تو هر لحظه از عمر مرا در دست های خود داشته ای ...

پنهان در قلب اشیاء ، تو بذرها را به جوانه ، غنچه ها را به شکوفه

                                  و گل ها را به میوه های رسیده بدل میکنی !

من خسته بودم و خفته در بستر حقیرم

                      تصور میکردم که همه کارم بازمانده است ...

صبحدم ، بیدار شدم و

                     باغچه را مملو از شگفتی گلها یافتم ...!


تاگور

 

تو مهربان من بیا کنار پنجره و بهار را نشانم بده...

http://nazdikesahar.persiangig.com/pic/panjareh.JPG


تو مهربان من بیا کنار پنجره
و پیش از آنکه قد نیمه تیرسان من کمان شود
بهار را به من نشان بده
بگو که سرو سرفراز ما دوباره در چمن چمان شود.

به چهره ها و راهها چنان نگاه میکنم که کور میشوم
چه مدتی است دلربا ندیده ام تو را؟
تو مهربان من بیا کنار پنجره
هلال ابروان خویش را
فراز بدر چهره ات برابرم نشان
که خشکسال شعر من شکفته چون جنان شود


رضا براهنی

دکلمه:سیاوش اکبریان

دانلود کنید

ادامه نوشته

ای از ستاره ماه تر!

ای شهاب رهگذر ، ای از ستاره ماه تر

دلخوشی های من از عمر تو هم کوتاه تر

 

تو خدایم نیستی بی شک! ولی مثل خدا

در وجودت هر کسی شک می برد ، گمراه تر

ای از ستاره ماه تر

روز و شب دنبال تو هستند "از ما بهتران"!

چشم هایت را بگو باشند بسم ا... تر

                                                                                                                                          "نیما فرقه"

* دنبال عکسی بودم که ماه و ستاره و شهاب و چشم رو باهم تداعی کنه که نتونستم پیدا کنم اما حیفم اومد بیتی از این ابیات رو حذف کنم!

کجاست ماه شب ما؟

اگر برآید ماه شب ما
به سر رسد این تاب و تب ما

شود به توفان ها سپر ما
نوازش چشمانِ ترِ ما

اگر برآید ماه شب ما
به سر رسد این تاب و تب ما 

ز پشت ابر تیره غم ها
دمیده ماه سرور دل ها...

کجاست ماه شب ما؟

* از اینجا بگیرید و بشنوید.

* اشاره ش رو دوست داشتم: یک سال بدون جمعه هایش میشود: 313روز

ادامه نوشته

خنده هاتان را که از لب ها ربود؟

ای همه گل های از سرما کبود
خنده هاتان را که از لب ها ربود؟

خنده هاتان را که از لب ها ربود؟

فریدون مشیری

*عکس هایشان را نگاه میکنم و دلم میگیرد...
عکس ها را می نشانم کنار هم و می آورم اینجا...
ای کاش که سال دل زودتر تحویل شود... و کودکان معصومِ فقر، لباس عافیت بپوشند...

* تو کار میکنی/آری/ و رنج می‏بری/ باری/ اما تمام حرف این نیست/ تو کار میکنی زان رو باید بیاندیشی/ که چرا هم کار میکنی و هم رنج می‏بری...
اینها را روی بروشور "انجمن حمایت از کودکان کار" نوشته بود که 5شنبه و جمعه این هفته، تو خیابون فرشته جشنواره ای برگزار کردند..

کودکی هامان کجا جا مانده است؟

من: من میخوام برگردم به کودکی!

نازی: نمی‏شه! کفشِ برگشت برامون کوچیکه!

من: پابرهنه نمی‏شه برگردم؟

نازی: پلِ برگشت، توان وزن ما رو نداره، برگشتن ممکن نیست!

من: برای گذشتن از ناممکن کی رو باید ببینیم؟

نازی: رؤیا رو!

من: رؤیا رو کجا زیارت بکنم؟

نازی: در عالم خواب!

من: خواب به چشمام نمی آد!

نازی: بشمار، تا سی بشمار، یک و دو...

کودکی هامان کجا جا ماند؟

حسین پناهی

دکلمه اش برای شنیدن

* خوب میگفت که: از هیچ کار بچگی هام پشیمون نیستم، جز اینکه دوست داشتم بزرگ شم.

پا به پای کودکی هایم بیا

  • پا به پای کودکی هایم بیا
    کفش هایت را به پا کن تا به تا
    قاه قاه خنده ات را ساز کن
    باز هم با خنده ات اعجاز کن
    پا بکوب و لج کن و راضی نشو
    ...
    با کسی جز دوست همبازی نشو
    بچه های کوچه را هم کن خبر
    عاقلی را یک شب از یادت ببر

ادامه نوشته