شب فراق بلند است یا شب یلدا ؟

                      دل جایی و دلــــبر حقیقـــی جـــایی ست   

                هر رنــج که می کشیم از این تنهایی ست

                                                               ای صبح رهایـــی بشـــر تـا نـــرســی 

                                                               شبـــهای تـــمام سالمان یلدایی ست

 

+ کاش  فال شب یلدای همه این بشود .. یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور .. 

+ عنوان از محمد بیابانی: شب فراق بلند است یا شب یلدا .. کجا شبی چو شب انتظار طولانی ست ؟؟ 

+ آغاز امامت امام زمان (عج) ، آقای مهربانی ها..تبریک و تهنیت باد ... 

+آغاز زمستانتان همراه با پایان آن سپید باشد و سرشار از بهانه های قشنگ ...

+ عکس  را امروز گرفتم 

دنبال ردپای تو دربرف هستم ...

برف نگران‌ام نمی‌کند

حصار یخ رنج‌ام نمی‌دهد

زیرا پایداری می‌کنم

گاهی با شعر و

گاهی با عشق..

که برای گرم شدن

وسیله‌ی دیگری نیست

جز آن‌که دوستت بدارم.


نزار قبانی

+عنوان از رویا باقری

منتظر باش...

 

1586e964c85ee5f9f282245596f57ec21e65353cc9d5bb673c1d09db82c6ad6c.jpg (894×465)

منتظر باش که پاییز شوم
خالی از سر سبزی و رنگ بهار
تا بماند روی گلدان های تو
دست هایم زردو خشک و بی قرار
*

منتظر باش که یک حرف شوم
تا بیایم روی لب های تو باز
تو مرا تکرار کن، تکرار کن
می شوم آماده آواز باز

فریبا شش بلوکی

حلقه کوبان...

 

11174408_10206881536263917_163804508579442338_o.jpg (2048×1097)

 


مـا بر درعشـــق... حلقــه کــوبان..
تو... قفــل زده ... کلیــــد برده...

 

 

هماهنگی شعر و تصویر از یکی از دوستان ف.ب خانم ani homeira وتصویر هم از دوربین  خودشان

رهایی...

 

تو هیچ می دانستی از سکوت هم می شود الهام گرفت؟
که  روشنی همیشه بشارت بخش
و پرواز همیشه هم رهایی بخش نیست؟ 
که باید ساعت ها فقط بنشست تا رهایی آموخت؟

 

گیتا صرافی

غروب جمعة پاییزی...

تنهایی...

به تنهایی هم می تواند

دخل آدم را بیاورد

چه برسد به اینکه

دست به یکی کند با غروب

دست به یکی کند با جمعه

با پاییز...!

رویا شاه حسین زاده

عکس از اینستاگرام sinasiav

بالاتر از نگاه منی!

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت

باید بسنده کرد به رویای دیدنت...

 

*شعر از عاکفیان

*هماهنگی شعر و تصویر از اینستاگرامalirezakhatibiii

بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم؟!

 

    همیشه اولین کوپه
    از آن زنی ست
    که از اندوه ِ چشمان ِ مردی خسته می گریزد
    همیشه آخرین ایستگاه
    از آن ِ مردی ست
    که روزگارش بی حضور موهای سیاه ِ زن
    قطاری را میماند
    که عشق را
    در اولین کوپه اش
    با خود می برد...

بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم!؟

نیکی فیروزکوهی

‏* عنوان از بهمن محمد زاده:‏
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم!؟ / از کدامین پنجره باید تمنایت کنم!؟

راستی گمشده ات کیست؟

من
عادت کرده ام
هر صبح
قبل از باز شدن چشم هایم
دوستت داشته باشم؛
وَ برایم مهم نباشد که تو
در کجای این شهر شلوغ
به فراموش کردنم مشغول هستی...

مینا آقازاده

دوستت دارم

هیچ تناقضی در حرف هایم نیست
وقتی همزمان هم می گویم برو، هم بیا
یا وقتی می گویم؛ بله و بعد می گویم؛ نه
چه کسی می تواند بفهمد:
«نیمی از من دوستت دارد
و نیمه ی دیگر رنج می برد»

ساده لوح بودم که فکر می کردم می توانم بگذرم
همیشه آن نیمه ی اول برنده می شود:
وقتی می گویم: «حق با توست»
دقیقاً یعنی دوستت دارم
یعنی جز دوست داشتن ات چیزی برایم مهم نیست...

در روز اربعین همه ما را شناختند.... با نام مستعار زیارت نرفته ها...!

تو می روی سفر اما روایتش با ما
روایتِ پر ِ سوز، پر ز غربتش با ما

پیاده رفتن ِ تا کربلا برای شما
و صورتی پر ِ اشک، آه و حسرتش با ما

+ عنوان از علی رضایی 

+ باز داغ کربلا بر سینه ام امسال ماند/ نامه اذن دخولم اربعین امضا نشد

+ ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید/ این دل غمزده و زار مرا هم ببرید
زیر یک پرچم و بیرق همگی سینه زدیم/ شرط و انصاف نبوده که شما ها بپرید