گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل كوكب می چسبانم
كوچه ای هست كه در آنجا
پسرانی كه به من عاشق بودند هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریك و پاهای لاغر
به تبسم معصوم دختركی می اندیشند كه یك شب او را باد با خود برد
كوچه ای هست كه قلب من آن را
از محله های كودكیم دزدیده ست...

فروغ فرخزاد


‏* بچه سال كه بودیم، عاشق این بودیم كه از بین گیلاس ها، گیلاس هایی را بیابیم كه دو شاخه آویزان متصل به هم داشته باشند. بلكه به شوخی و خنده و بازی، به گوش ها آویزان كنیم و بخندیم. ‏

‏* تصویر را توى پلاس به اشتراك گذاشته بودیم، دوستی این شعر را پیشنهاد داد. خوب بود، گفتم بیاورم ش اینجا.