خودم را رو به روی ِ آینه می نشانم

موهاش را شانه می کنم

پلک ها و صورتش را ماساژ می دهم که خنده رو شود

می زنم روی دوشش

می گویم

یک امروز را آدم باش / شاد باش

و بیرون که می رود

در را

پشت ِ سرش قفل می کنم

و به او فکر می کنم



"
علیرضا روشن"





پ.ن: عنوان پست:
مجنون به ریگ بادیه غم های خود شمرد / یاد زمانه ای که غم دل حساب داشت...   "صائب تبریزی"