ای دريغ ديگر بهار ِ رفته نمی آيد...ای دريغ..

گفتم بهار
خنده زد و گفت
ای دریغ ، دیگر بهار رفته نمی آید
گفتم پرنده ؟
گفت اینجا پرنده نیست
اینجا گلی که باز کند لب به خنده نیست
گفتم درون چشم تو دیگر ؟
گفت دیگر نشان ز باده مستی دهنده نیست
اینجا به جز سکوت، سکوتی گزنده نیست . . .
اینجا به جز سکوت ،سکوتی گزنده نیست . . .
اینجا به جز سکوت ،سکوتی گزنده نیست . . .
اینجا به جز سکوت ،سکوتی گزنده نیست . . .
+ نوشته شده در یکشنبه دهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 1:53 توسط کاتب
|