شاید.. این بار شد وجدان خواب آلوده ت بیدار!

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبان دل، دلی لبریز از مهر تو،
ای با دوستی دشمن!
+ نوشته شده در جمعه سی ام تیر ۱۳۹۱ ساعت 16:22 توسط م.ب
|