و اسماعیل می‌دانست آن چاقــو نمی‌برد
که صیادی که من دیدم، دل از آهو نمی‌برد

ابراهیم در حال قربانی کردن اسماعیل

کدامین بارگاه است این؟ کدامین خانقاه است این؟
که در اینجـــا نفس از گفتنِ "یــا هـــو" نمی برد

دلا دیوانگی کم نیست، شاید عشق کم باشد
اگر زنجیـــــرها را زور این بازو نمــی برد

چـــرا ناراحتی ای دوست از دست رفیقـــانت
که خنجر عادتش این است رو در رو نمی برد

زلیخـــــا را بگو نارنــــج هایش را نگه دارد
که دیگر نوبت عشق است و تیغ او نمی برد

مهدی جهاندار

* انتخاب اصلی شعر و تصویر از اینجا