درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من...داشتم آرام اگر آرام جانی داشتم*
گفته بودی:
"عاشق شو ارنه روزی؛ کار جهان سر آید..."
یادمان بود...
حواس مان هم بود که گفته بودند:
همین روزها، شاید شاید
دنیا بساط ش را جمع کند و تمام.
اما چه میتوانستیم کنیم؟
به قول خودت که:
"عاشقی نه به کسب است و اختیار..."
ما را چه به این حرف ها؟
جهان هم بالاخره یک روز تمام میشود
امروز که نشد، شاید فردا
و لابد، ما همچنان به دردِ بی عشقی دچار!

دلنوشته ها(نجوا رستگار)
ت.ن: میگفتند طبق پیشگویی ها، 21 دسامبر، آخر دنیا ست. تمام میشود... نشد.
اما این طرح، خیلی خووب بود... دلم نیامد اینجا نیاورمش. گفتم کمی هم خطابه به جناب حافظ بنویسم، بد نیست :)اصل طرح هم اینجاست، بی حرف های اضافه من. گویا ایده هم از جناب پاک ضمیر.
* شعر عنوان، برگرفته از شعر رهی معیری ست، با تغییری اندک
* اینجا هم همین پست آمده.
+ نوشته شده در جمعه یکم دی ۱۳۹۱ ساعت 21:2 توسط نجوا
|