برای همسفر هميشهی عشق ... باران!
رفتيم و نشستيم، خوانديم و گريستيم.
بعد يکصدا شديم .... همآواز و همبُغض و همگريه
همنَفس برای باز تا هميشه با هم بودن...
برای يک قدمزدن رفيقانه، برای يک سلام نگفته،
برای يک خلوتِ دلخاص، برای يک دلِ سير گريه کردن ...
برای همسفر هميشهی عشق ... باران!
باری ای عشق، اکنون و اينجا، هوای هميشهات را نمیخواهم
... نشانی خانهات کجاست؟!
سید علی صالحی
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 0:28 توسط م.ب
|