چیزی نمانده غرقم کند...
یک هفته است
که باران
تا پنجرهی اتاقم بالا آمده
و چیزی نمانده ست در خود غرقم کند
درست مثل آن سال
که برف؛
تا سقف اتاقام رسیده بود...
عزیزم!
تو نیستی
و هیچ چیز متوقف نمیشود
وقتاش رسیده بازگردی
تا خورشید به خانه برگردد...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 14:20 توسط نجوا
|