گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش

 ورنه ره خود گیر و یکی راهگذر باش

 هم نعره ی امواجت اگر عربده ای نیست

 در برکه ی آسایش خود زمزمه گر باش

 هشدار!که یخ تاب تب عشق ندارد

 گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش....


ناشناس


*به نظرم اين شعر ايده ي جالبي بود. مصرع اول مربوط به يکي از ترانه هاي داريوش هست (گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش/ هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش)