http://raze-sarbaste.persiangig.com/new2/royaeparvaz.jpg

نه

غربت تصور واژه‌های من نیست
غربت جای خالی توست

در خیال شعری
که دست به هرچه می‌ساید

تویی ..نبودنی
که مثل عمر

بر چهره‌ی رویا ترک می‌خورد
و دست‌هایش را می‌لرزاند
وقتی امید مثل عطر نیلوفر
در مرداب فرو می‌رود

غربت، آرزوی صدا کردن نام توست
با همان لحن  روز نخست

تو نیستی
و غربت، سرگیجه‌ی رنگ های روشنی‌ست
که هر روز
دور از آفتاب تو
با رویای رنگین‌کمان
در ابرهای تیره گم می‌شوند


ماندانا زندیان