ز دستِ
جورِ تو
گفتم:
ز شهر
خواهم
رفت
...
حافظ
هماهنگى از اينجا
* مصرع بعدش: به خنده گفت که: «حافظ برو! که پای تو بست؟!»

* انصافا هماهنگى و حس و حال ش خوب بود.... فقط مصرع را كه ميخوانم، ياد آن يكى بيت حافظ ميافتم كه:

      حاشــا که من از جـور و جفای تو بنالم ....  بیداد لطیفان همـه لطـف اسـت و کرامت

* عنوان هم از جناب حافظ