دردسر، بین گذر، چند نفر، یک مادر... شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر...
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچۀ شهر پدرت می گذری
امنیت نیست، از این کوچه سریع تر بگذر

دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد:
دوش می آمد و رخساره… نگویم بهتر!
من به هر کوچۀ خاکی که قدم بگذارم
نا خودآگاه به یاد تو می افتم؛ مادر
چه شده؟! قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر! مادر و در، محسن پر...
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچۀ شهر پدرت می گذری
امنیت نیست، از این کوچه سریع تر بگذر

دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد:
دوش می آمد و رخساره… نگویم بهتر!
من به هر کوچۀ خاکی که قدم بگذارم
نا خودآگاه به یاد تو می افتم؛ مادر
چه شده؟! قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر! مادر و در، محسن پر...
+ نوشته شده در دوشنبه پنجم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 14:37 توسط نجوا
|