بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست...

غرق در دریای عشق

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

ما را به منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست

او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

نگرفت در تو گریه حافظ، به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

حافظ


* عنوان از رابعه بنت كعب (رابعه بلخى)
: عشق دریایی کرانه ناپدید .... کی توان کردن شنا، ای هوشمند؟


* اينها هم جالب بودن:

عبيد زاكانى ميگه:
دگر مگوى كه هر بحر را كنارى هست ... از آنكه بحرِ غمِ عشق را كنارى نيست
يا شاه نعمت‌الله ولى ميگه:
بحرى ست بحردل كه‌ كرانش پديد نيست ... راهى ست راه جان كه نشانش پديد نيست