دریا هم اینچنین که منم بردبار ، نیست

دلتنگی

یعنی

روبروی دریا ایستاده باشی و

خاطره‌ی یک خیابان خفه‌ات کند.

مجتبی صنعتی

+ عنوان از محمد علی بهمنی : 

ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ، ببین/   دریا هم اینچنین که منم بردبار ، نیست

صندلی بگذار و بنشین روبرویم، وقت نیست

             چشمــی بــه تخــت و بخــت نــدارم! مــرا بــس است
                                                 یــک صنــدلــی بــرای نشستــن، کنــار تــو
...

شاعر: حسین منزوی 

+عنوان  از محمد حسین ملکیان:
   صندلی بگذار و بنشین روبرویم، وقت نیست / حرف ها داریــــم، صدها راز مبهــــم، بیشتر

+ عکس را همین امسال، در زیباکنار گرفتم.

دلشوره میگیرم هر وقت بارونه

موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد..

فهمید دیوونم موهاشو کوتاه کرد..

رستاک حلاج

بشنویدش

به عشق ِ تو گرفتارم..!

ملوانـان زیادی عـآشقت شده انـد!

منتظـرم آب جنـازه هـا را پس بدهـد..

ببینـم کدامشـان منــم...




*ارسالی از یه رفیق  ِ خیلی عزیز...
*دل نوشت: امروز، موقع ِ غروب ِ آفتاب، انگار مؤذن میگفت "اذان ِ مغرب به افق ِ بی کسی"... امروز

دريای عفو و رحمت عامت کجا شود/سوزد هر آن کس ار که به قدر گناه خويش‏

گر ما مقصریم تو دریای رحمتی
عذری که می‌رود به امید وفای تست

شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بی‌منتهای تست
...

مغفرت خدا و درخت و آسمان و دریا و بخشش
سعدى
* عنوان از لامع
* از طرح ش خوشم آمد دلم خواست اینجا بیاید.

چه فرقی میكند؟!‏

مثل سنگی زیر آب از خویش میپرسم مدام
ماه پایین است یا بالا؟ چه فرقی میكند؟!نور ماه و آب

فاضل نظری 
كامل غزل
 

* تصوير؛ حس سنگِ زيرِ آبِ بيت را به من ميداد.

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

دریا و من چقدر شبیهیم ، گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست 

 با او چه خوب می شود از حال خویش گفت 
 دریا كه از اهالی این روزگارنیست 

امشب ولی هوای جنون موج میزند 
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست 

 ای كاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین 
دریا هم اینچنین كه منم بردبار نیست



 شعر و عنوان از محمد علی بهمنی 

حیرانی و سرگردانی

پایان ماجرای دل و عشق، روشن است

ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی...

 

قايق در دريا

فاضل نظری
اين عكس هم

ادامه نوشته

غرقه در نیل چه اندیشه کند طوفان را؟‏

دست و پایی بزن به چاره و جهد 
که عجب در میان غرقابی
...

غرقه در بحر

سعدی

* عنوان از غزل ديگر سعدی
* اين بيت دیگرش هم شايد بد نبود:
              
ای مدعی که می‌گذری بر کنار آب ... ما را که غرقه‌ایم ندانی چه حالتست
*
 
این ها رو هم دوست داشتم:
-  ملامتگوی عاشق را، چه گوید مردم دانا؟ ... که حالِ غرقه در دریا، نداند خفته بر ساحل...
-   غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌خبرم ... که مبادا که چه دریام به ساحل نکند...
-    گر چه دریا را نمی‌بیند کنار ... غرقه حالی دست و پایی می‌زند
...

غرقه

در محیطی بیکران افتاده ایم
نیست ما را ابتدا و انتها

شاه نعمت‌الله ولی

با اشک درد عشق مداوا نمی شود

بس کن چه قدر خیره به امواج می شوی؟
دریا که مثل چشم تو زیبا نمی شود...

خيره به امواج

 ناصر حامدی

*
ادامه نوشته

خو کن به قایق ت

خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است...

ادامه نوشته

کی دلِ سنگِ تو را آه به هم میریزد؟

من شور و شر موج و تو سرسختیِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟



موج و صخره و دريا
* شعر کامل را حتما در ادامه مطلب بخوانید. خیلی خووبه.
* عنوان هم از غزل دیگری از فاضل نظری

این تصویر هم خوب بود. تو ادامه مطلب با اين همراه كردم.

ادامه نوشته

عشق دریایی کرانه ناپدید...‏

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست...

حافظ
كامل غزل


* عنوان از رابعه بنت كعب (رابعه بلخى)
: عشق دریایی کرانه ناپدید .... کی توان کردن شنا، ای هوشمند؟

* اينها هم جالب بودن:

عبيد زاكانى ميگه:
دگر مگوى كه هر بحر را كنارى هست...از آنكه بحرِ غمِ عشق را كنارى نيست
يا شاه نعمت‌الله ولى ميگه:
بحرى ست بحر دل كه‌ كرانش پديد نيست ... راهى ست راه جان كه نشانش پديد نيست

ادامه نوشته

غروب...‏

غروب؛ فرا میرسد
و دلتنگی ام از تو
بر تن موج سوار میشود
و می سُرایم
غزلی را
با قافیه‏ ی اشک و حسرت
و عشق را
گوشزد میکنم
...

 
غروب دریای شمال ایران

* شعر از یک آشنای قدیمی ست که چون آن زمان برای خودم خوانده بودم و ضبط کرده بودم، در یادم مانده.
البته تحت تأثیر فضای تصویر، اندکی تغییر داشته. اصلش این بود به گمانم:
غروب؛ فرا میرسد/ و دلتنگی ام از تو/ بر تن شعر پیله میبندد/ و می سُرایم/ غزلی را/ با قافیه اشک و لبخند/ و عشق را/ گوشزد میکنم...

* عکس هم از "فخری سادات" مون :)

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ کس

ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را


وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم

اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را


«سعدی»

* عکس و هماهنگی با شعر از المیرا ورزقانی

من مانده ام تنها؛ میان سیل غم ها...‏

من مانده‌ام مهجور از او
بیچاره و رنجور از او 

گویی که نیشی دور از او
در استخوانم می‌رود...

سعدی

* خواب بودم یا بین خواب و بیداری، نمیدانم، فقط مدام این بیت از ذهنم میگذشت، این تصویر میآمد و این عنوان...

* عنوان برای شعر گل پونه ها که ایرج بسطامی، خوانده.

* کامل بیت سعدی، اینجا.

سمفوني ِآفرينش ......


ز نخست
قطره بودم؛
شدم از غمت چو دریا


ناصر بخارایی

اولین

نمی دانم چه شد
نمی دانم

تو نخواستی مرا
یا من فراموش کردم

اما
طوفان که آمد
اولین امیدم بودی

دور می شوم، دور

قایقت می شوم؛

بادبانم باش

بگذار هرچه حرفْ پشت‌مان می‌زنند مردم؛

باد هوا شود،

دورترمان کند!

«رضا کاظمی»

اگر که ماهی کوچک

در برکه‌ات بمانْ ماهی کوچک! 

دریا بزرگ است برای تو

«رضا کاظمی»

میتوان آیا به دل دستور داد؟

می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟ 

موج را آیا توان فرمود: "ایست"؟
باد را فرمود: "باید ایستاد"؟

موج و دریا

* برای هشتم آبان، سالروز پرکشیدن قیصر...‏
** واقع ش دنبال عكس بهترى بودم، چيزى كه به دل خودم بيشتر بشينه. نيافتم اونى كه ميخواستم :|
*** کامل شعر رو تو ادامه مطلب بخوانید حتما.

ادامه نوشته

رفتن؛ رسیدن است...‏‏

                                          موجیـم و وصـل مـا
                                                                  از خود بریدن است
                     ساحل، بهانه ایست
                                                رفتن؛ رسیدن است...‏

 موج و وصل و ساحل

 

ادامه نوشته

سكونی ابدی....


تا فنا در هیج جا آرام نتوان یافتن

هر چه جز منزل در این وادی است، یکسر جاده است


گوهر ِ ما کاش از ننگ ِفسردن خون شود

می رود دریا ز خویش و موج ِ ما اِستاده است

 

بی‌دل 

قایق شکسته ایم و به دریا نمیرسیم...‏

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست...‏

ادامه نوشته

دریا شدم رعنا ...

دریا شدم رعنا ...
ساحلم باش،
تا آرام،
در تو،
تمام شوم ...

آرش منتظری

دریا، صدا که میزندم، وقت کار نیست...‏*‏

باید یه روز همین روزا
دل رو به دریا بزنم
باید برم از این دیار
به اوج موجا بزنم...‏

رو به دریا

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)

* عنوان برگرفته از شعری از محمدعلی بهمنی

سرود مرگ


اینک موج ِ سنگین ِ گذر ِ زمان است که در من می گذرد .
اینک موج ِ سنگین گذر ِِ زمان است که چون جوبار ِ آهن در من می گذرد .
اینک موج ِ سنگین ِ گذر ِ زمان است که چون دریایی از پولاد و سنگ در من می گذرد .

در گذرگاه ِ نسیم سرودی دیگر گونه آغاز کردم
در گذرگاه باران سرودی دیگر گونه آغاز کردم
در گذرگاه ِ سایه سرودی دیگر گونه آغاز کردم .

نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من ،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من .

احمد شاملو

بشنوید با صدای خود شاعر

سیلی خورِ امواجم...‏

به جای شُکر، گاهی صخره ها در گریه می‏گویند:
"چرا سیلی خورِ امـواجِ دریـا ساختی، ما را؟"*

امواج و صخره ها

فاضل نظری

ادامه نوشته

غمِ دریا دارم...‏

من که در تنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟*

ماهی تنگ در حسرت دریا

فاضل نظری

ادامه نوشته

یک تکه ابر بودیم

یک تکه ابر بودیم
بر سینۀ آسمان
یک ابر خستۀ سرد
یک ابرِ پر ز باران 

یک تکه ابر بودیم

خورشید گرممان کرد
باران شدیم، چکیدیم
ما قطره قطره بر خاک
از آسمان رسیدیم...


ت.ن: این سرود را خیلی دوست دارم، اینکه پرتم میکند در روزهایی دور و حس و حالی خوب...
اصلا بگذارید به حساب روزهای سالگرد انقلاب، هرچند که دلِ تنگی هست و بغضی در گلو، اما انقلاب ما به امیدی بود که ارزشش برایمان هنوز هست...
این سرود را هم چند نوجوان سیزده چهارده ساله میخوانده اند گویا...

توصیه میکنم حتما بشنویدش و کاملش را، در ادامه مطلب بخوانید.

راستی این عکس یا این  یا
این چطوره؟

ادامه نوشته

گر نروم، نیستم*

من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم  

همیشه در گریز و در گذارم 
نمیمانم به یک جا، بی قرارم...

موج و ساحل

اردلان سرفراز

برای شنیدن

* عنوان برگرفته از شعر اقبال لاهوری که خدا بخواد، بعدتر می آوردم.
** به نظرم تصویر به شدت به شعر فاضل نظری هم می آمد، همانکه میگوید:
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد/ برخیز، فدای سرت، انگار نه انگار
منتهی قبل تر آورده بودمش.
*** پانزده بهمن تولد داریوش هست، واقعیت اینه که خیلی از صداش و آهنگ هاش خاطره دارم، و اینکه بعضی شعرهایی هم که خونده خیلی دوست دارم، برای همین دوست داشتم که تو روز تولدش، یکی از آهنگ هایی که خونده رو بیارم اینجا و قرعه به این آهنگ افتاد. کامل شعرش را دوست دارم که در ادامه مطلب آورده ام.
ادامه نوشته

حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟


گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

قیصر امین پور




ادامه اشعار بصورت کامل در ادامه مطلب
ادامه نوشته

چه میشد اگر ساحلی دور بودم...

تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می کشاند بسویی
نسیم هزار آرزوی فریبا
http://raze-sarbaste.persiangig.com/image/ppi/187243_200.jpg

چه می شد خدایا ...
چه میشد اگر ساحلی دور بودم ؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می ربودم ... ترا می ربودم
ترا می ربودم ... ترا می ربودم

ترا می ربودم ... ترا می ربودم

ترا می ربودم ... ترا می ربودم 

فروغ فرخزاد

بصورت کامل در ادامه مطلب

ادامه نوشته

دچار یعنی تنها!‏

و فکر کن که چه تنهاست،
اگر که ماهی کوچک؛
دچار آبی دریای بی‏‏کران باشد...

سهراب سپهری

ادامه نوشته