ناز انگشتای بارون تو باغم میكنه
من بهارم،
تو زمین ... من زمینم، تو درخت
من درختم، تو بهار ... من درختم، تو بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه
میون جنگلا طاقم میکنه

تو بزرگی
مثل شب، اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی مثل شب
خود مهتابی تو اصلاً، خود مهتــاب
مثل شب، گود و بزرگی مثل شـب
اگه روزم که بیاد
تو تمیزی، مثل شبنم، مثل صبح
تو مثل
مخمل ابری، مثل بوی علفی
مثل اون ململ مه نازکی،
اون ململ مه
که رو عطر علفا
هاج و واج مونده مردد
میون موندن و رفتــن
میون مرگ و حیــات
مثل برفایی
تو
اگه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
تو همون قلۀ مغرور و بلندی
که به ابرای سیاهی و به بادهای بدی میخنـ ـدی
برای شنیدن
* آهنگ خونده شده رو شعر و کل شعر رو دوست دارم (البته این شعر از روی آهنگه و احتمالا با شعر اصلی کمی فرق داره).
کلا حس خوبی داره برام.
غیر اینكه خاطره داره برام. من رو میبره به سالهای 77-78. اولین بارهایی كه از تی وی چنین آهنگایی شنیدیم. خوب یادمه كه یه شب كه تی وی همینجور و طبق معمول برای خودش روشن بود و هركس به كار خودش. مامان داشت تلفن حرف میزد. حتی یادمه با كی. یهو تی وی یه آهنگ گذاشت كه گوش هام تیز شد. داداش بزرگه رو صدا كردم، گفتم: بیا، داریوش داره میخونه... میدونستم بعیده اما خب خیلی شبیه بود، خصوص تو اون چندثانیه اول خیلی شك برانگیز بود... گفتم شاید اتفاق خاصی افتاده. حتی داداشم هم شك كرد. به مامان گفتیم تلفن رو ول كن بیا گوش كن. مامان كه شنید، به پشت خطی گفت بزن تی وی و بشنو! خلاصه اوضاع خنده و جالبی بود. بعدتر فهمیدیم خشایار اعتمادی بود خواننده ش.
هوای خوب بهاری امروز و نم بارون ش، سبب زمزمه ش تو ذهنم شد.
کلا حس خوبی داره برام.
غیر اینكه خاطره داره برام. من رو میبره به سالهای 77-78. اولین بارهایی كه از تی وی چنین آهنگایی شنیدیم. خوب یادمه كه یه شب كه تی وی همینجور و طبق معمول برای خودش روشن بود و هركس به كار خودش. مامان داشت تلفن حرف میزد. حتی یادمه با كی. یهو تی وی یه آهنگ گذاشت كه گوش هام تیز شد. داداش بزرگه رو صدا كردم، گفتم: بیا، داریوش داره میخونه... میدونستم بعیده اما خب خیلی شبیه بود، خصوص تو اون چندثانیه اول خیلی شك برانگیز بود... گفتم شاید اتفاق خاصی افتاده. حتی داداشم هم شك كرد. به مامان گفتیم تلفن رو ول كن بیا گوش كن. مامان كه شنید، به پشت خطی گفت بزن تی وی و بشنو! خلاصه اوضاع خنده و جالبی بود. بعدتر فهمیدیم خشایار اعتمادی بود خواننده ش.
هوای خوب بهاری امروز و نم بارون ش، سبب زمزمه ش تو ذهنم شد.
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 10:41 توسط نجوا
|