ديدم كه زردرويي از من نميپسندي
اي همنشين ديرين،
باري بيا و بنشين
تا حال دل بگويد،
آواي نارسايم
شبها
براي باران
گويم حكايت خويش
با برگها بپيوند تا بشنوي صدايم

پ.ن: حال و هوای وجود مادر بزرگ در زندگی !
+ نوشته شده در شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 13:4 توسط گالیا
|