نیمه شب نجواکنان در گوش هم
راه افتـــــادیم دوشـــادوش هم

ساحل و ماه و سکوت نیمه شب
شاخه ها سر برده در آغوش هم

جیرجیرکهـای شب خوان یکصـدا
مست از غوغای نوشانوش هـم

موجها غرق تماشامـــــان شـدند
تـــا که بـــالا آمــدند از دوش هـم

قرص ماه از آسمـــان مبهوت مـا
مـا رها از خویشتن، مدهوش هـم

بسته شد عهدی میان ما؛ زدیم
مُهر مهری بر لب خــاموش هـــم

سایه های ما به هم محرم شدند
بی صــدا رفتند در آغــــوش هـم

سايه ها

خلیل جوادی