مرا باور کنی یا نه تویی پایان ویرانی

مرا باور کنی یا نه تویی پایان ویرانی

چشمش به راهت خشک شده است...

- می آیی

- نمی آیی

وجودش را به امید بودنت پرپر می کند امّا؛

آنقدر باران

به چشم هایش سیلی زده است که حتّی،

خیالت هم

گلدان ِ خالی را بینا نمی کند...

دلنوشته ها

در مانده ام به درد دل بی علاج خویش

وقتی تلفن زنگ می زند

یعنی از یاد نرفته ای

حتی اگر به اشتباه شماره ات را گرفته باشند

ببین دوست من!

در این دنیا خیلی از آدم ها هستند که

شماره شان حتی به اشتباه گرفته نمی شود...

در مانده ام به درد دل بی علاج خویش

رسول یونان

*شعر عنوان از وحشی بافقی :

در مانده ام به درد دل بی علاج خویش / و ز بد مزاجی دل کودک مزاج خویش

 

زدست دیده و دل هر دو فریاد

من هر چه دیده‌ام ز دل و دیده دیده‌ام

گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیده‌ام

شاعر : سلمان ساوجی

+عنوان از بابا طاهر:

 زدست دیده و دل هر دو فریاد/که هر چه دیده بیند دل کند یاد

گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه

تا که پابندت شوم از خویش میرانی مرا

دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه

قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان

بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه

شاعر : پریناز جهانگیر عصر

+ این شعر زیبا را میتوانید با صدای محسن چاووشی بشنوید

ساز من کو؟ درد من را ساز می فهمد فقط

ماندن بی تو درون خانه کارِ من نبود

کفش هایم آشنا شد با خیابان بیشتر

 

فرق دارد بهمنِ امسال و دیگر سال ها

بی تو سردم می شود در این زمستان بیشتر...

 

ساز من کو؟ درد من را ساز می فهمد فقط

روح اله عسگری

 

شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد!

بی روی توأم هست ملالی که مپرس

وز زندگی خود انفعالی که مپرس

هر لحظه چه پرسی که بگو حال تو چیست؟

دور از تو فتاده ام به حالی که مپرس!

شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد

هلالی جغتایی

*عنوان از وحشی بافقی :

شده نزدیک که هجران تو ما را بکشد / اشتیاق تو مرا سوخت، کجایی؟! بازآ :(

تو قلب من یه امپراطوره

تو قلب من یه امپراطوره

    تسلیم میشه چون که مجبوره

 برو نباید مال من باشی

خواهش نکردم این یــه دستوره

ترانه سرا : مونا برزویی 

+ ترانه زیبای امپراطور با صدای مهدی یراحی را می توانید از اینجا دانلود کنید

فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد

فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد

تـو را و مـَرا

بی مـَن و تو

بـُن بـَستِ خلوتی بـَس!

احمد شاملو

دل آزارترین...

دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یارترین

سینه را ساختی از عشقش سرشارترین

آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین

چه دل آزارترین شد، چه دل آزارترین...

دل آزارترین

فریدون مشیری

گمشده

من چیزهای زیادی از دست داده ام

هیچ کدامشان

مثل از دست دادن تو نبود

گاهی یک رفتن

تمامت را با خود می برد

و تو تا آخر عمر

در به در دنبال خودت می گردی...

گمشده

امیر وجود

*پ.ن: این روزها عجیب در به در به دنبال خودم هستم...

شب فراق بلند است یا شب یلدا ؟

                      دل جایی و دلــــبر حقیقـــی جـــایی ست   

                هر رنــج که می کشیم از این تنهایی ست

                                                               ای صبح رهایـــی بشـــر تـا نـــرســی 

                                                               شبـــهای تـــمام سالمان یلدایی ست

 

+ کاش  فال شب یلدای همه این بشود .. یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور .. 

+ عنوان از محمد بیابانی: شب فراق بلند است یا شب یلدا .. کجا شبی چو شب انتظار طولانی ست ؟؟ 

+ آغاز امامت امام زمان (عج) ، آقای مهربانی ها..تبریک و تهنیت باد ... 

+آغاز زمستانتان همراه با پایان آن سپید باشد و سرشار از بهانه های قشنگ ...

+ عکس  را امروز گرفتم 

دنبال ردپای تو دربرف هستم ...

برف نگران‌ام نمی‌کند

حصار یخ رنج‌ام نمی‌دهد

زیرا پایداری می‌کنم

گاهی با شعر و

گاهی با عشق..

که برای گرم شدن

وسیله‌ی دیگری نیست

جز آن‌که دوستت بدارم.


نزار قبانی

+عنوان از رویا باقری

غروب جمعة پاییزی...

تنهایی...

به تنهایی هم می تواند

دخل آدم را بیاورد

چه برسد به اینکه

دست به یکی کند با غروب

دست به یکی کند با جمعه

با پاییز...!

رویا شاه حسین زاده

عکس از اینستاگرام sinasiav

بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم؟!

 

    همیشه اولین کوپه
    از آن زنی ست
    که از اندوه ِ چشمان ِ مردی خسته می گریزد
    همیشه آخرین ایستگاه
    از آن ِ مردی ست
    که روزگارش بی حضور موهای سیاه ِ زن
    قطاری را میماند
    که عشق را
    در اولین کوپه اش
    با خود می برد...

بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم!؟

نیکی فیروزکوهی

‏* عنوان از بهمن محمد زاده:‏
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم!؟ / از کدامین پنجره باید تمنایت کنم!؟

راستی گمشده ات کیست؟

من
عادت کرده ام
هر صبح
قبل از باز شدن چشم هایم
دوستت داشته باشم؛
وَ برایم مهم نباشد که تو
در کجای این شهر شلوغ
به فراموش کردنم مشغول هستی...

مینا آقازاده

بیا که مرا با تو ماجرایی هست...

بیا که مرا با تو ماجرایی هست

مادرم همیشه می گفت

هرگز

تمام خود ت را

برای هیچ مردی خرج نکن!

من اما

خساست مادرم را به ارث نبرده ام

حیف...!

شاید حالا

کمی از خودم

ته ِ جیبهایم باقی مانده بود...

هستی دارایی

عنوان از سعدی

نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران را

آبان هوایش غرق دلتنگیست
عطرِ تو را در مُشتِ خود دارد

فهمیده خیلی دوستت دارم
هِی پشت هم با عشق میبارد 

شاعر : مریم قهرمانلو 

+ عنوان از اصغر معاذی 

نگیر از این دل دیوانه ابــــر و باران را /هوای تنگ غروب و شب خیــــــابان را
تو نیستی غــــم پاییز را چه خواهـم کرد / 
و بی پرنده­ گی عصر های آبــان را

هیچ کس در هیچ جای این جهان آزاد نیست!

بدهکار هیچکس نیستم

جز همین ماه

که از پشت میله ها می گذرد

که می توانست

از اینجا نگذرد و

جایی دیگر

مثلا در وسط دریایی خیال انگیز

بچسبد به شیشه کابین یک تاجر پولدار

بدهکار هیچکس نیستم

جز همین ماه

که تو را به یادم می آورد...

رسول یونان

* شعر عنوان از اصغر عظیمی مهر:

بستگی دارد که از "زندان" چه تعریفی کنیم / هیچکس در هیچ جای این جهان آزاد نیست!

* عکس: "ماه من" اثر هنرمند روسی "لئونید تیشکوف"

من  و یار و دل دیوانه، بساطی داشتیم..

هیچ حواسم نبود

دو فنجان ریختم...

آلیستر دانیل

* یک داستان شش کلمه ای به نام "اندوه" که بهترین داستان خیلی کوتاه جهان شده است.

صدایم کن!

 

دلم می خواست

وقتی می آمدی خواب باشی

بعد من در چشم های تو نگاه می کردم وُ

خودم را می دیدم

 

می خواستم وقتی بیایی

هوا خوب باشد

شب اگر بود ماه داشته باشد

- آن هم قشنگ

وَ روز اگر بود، روزیش هم، همراه ِ خودش بود وُ

آفتاب َش ناز تابیده بود

 

وقتی می آمدی دلم می خواست

بهار شده باشد

یا پاییز یا زمستان یا..

هرچی!

 

وقتی می آمدی

دلم می خواست

بیایی...

 

*شعر از افشین صالحی

*عنوان از ؟

           "صدایم کن، بگذار تمام شود این فصل سیاه لعنتی!"

بشنيده ام که عزم سفر می کنی... مکن!

شنیده ام عزم { سفر } کرده ای

هوای دلدار دگر کرده ای

مهر مرا ز سر بدر کرده ای

 تورو به خدا اگه میشه تنها نرو

+ ترانه گروه دنگ شو 

+ عنوان از مولانا : 
بشنيده ام که عزم سفر می کنی مکن / مهر حريف و يار دگر می کنی مکن
تو در جهان غريبی غربت چه می کنی / قصد کدام خسته جگر می کنی مکن

+ برای شنیدن 

گله ای نیست .. من و فاصله ها همزادیم

تنهایی ام  را مي برم با خود ، تا در خيابان ها بچرخانم

از من تو را مي خواهد و از تو ، تنها برايش شعر مي خوانم
 
 
+ باقی این  شعر قشنگ   را  سپردم به ادامه ی مطلب 
 
+شعر از زنبق سلیمان نژاد  و عنوان از محمد علی بهمنی 
 
+ دلتنگ که میشوی .. دنیای کوچکت پر می شود از شعر های کوچک غمگین :(  (سوما تکیه خواه )

 

ادامه نوشته

اینجا هم خبری نیست...

میدانی؟ هربار که می ایستم

هربار که زندگی میگذرد

هربار...هربار...

یادم می افتد هنوز چقدر حرف های نزده داریم...

چقدر من

چقدر تو

هنوز کنار هم ننشسته ایم و ...

راستی!

اینجا چقدر جای تو خالی ست...

هنگامه هویدا

*شعر  ِ کاملش..

ادامه نوشته

راستی! اینجا چقدر جای تو خالیست...




بوی تازگی ميدهد هـوا
باز هم بهــار نزديك است..
خوش به حالشان
درختهـا را ميگويم-
هر چقدر هم دلشان بشكند
بهار كه برسد
باز با رختي نو به تن
پايكوبي ميكنند..
و من همچنان پشت ِ پنجره
چشم انتظار ِ
بهار ِ روزگار ِ خود نشسته ام
...

گ. ا.


*عکس از اینجا

قهوه ی تنهایی..

می شود تنهایی بچگی کرد

تنهایی بزرگ شد

تنهایی زندگی کرد

تنهایی مُرد

ولی قهـوه ی غروب هـای دلگیـر  ِ جـمعـه را

که نمی شود تنهایی خورد...!

مریم نوابی نژاد

*شما قهوه رو بخورین من دارم میرم سرکار...

به عشق ِ تو گرفتارم..!

ملوانـان زیادی عـآشقت شده انـد!

منتظـرم آب جنـازه هـا را پس بدهـد..

ببینـم کدامشـان منــم...




*ارسالی از یه رفیق  ِ خیلی عزیز...
*دل نوشت: امروز، موقع ِ غروب ِ آفتاب، انگار مؤذن میگفت "اذان ِ مغرب به افق ِ بی کسی"... امروز

پرجمعیت!‏

بسیارها جمعیتیم، اما
بسیار تنهاییم
یک «هیچ» در آمار دنیاییم

آدم های یخی نشسته
علیرضا فولادی
هماهنگی از اینجا

تو رفته ای و من هنوز، باورم نمیشود ...

              عجب سکوت بلندی ، عجب تب سردی 

                                                             عجب حدیث غریبی ، حکایت مردی

                تو رفته ای که نیایی و حسرتم این است

                                                                نه می شود که بمیرم ، نه اینکه برگردی 


+شعر از نیلوفر جهانگیر 

+شعر کامل عنوان : تو رفته ای و من هنوز ، باورم نمی شود 

                               غم تمام این جهان، برابرم نمیشود 

                                     هزار بار گفته ام به خود که رفته ای ولی 

                                          به سادگی نبودن تو از برم نمی شود  (پرتو پاژنگ)

مپرس حال مرا ... روزگار یارم نیست  

حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش 

در لشکر دشمن پسری داشته باشد 

 
+شعر از حسین جنتی 
+ این شعر آنقدر قشنگ است که حیفم آمد باقی آنرا به ادامه ی مطلب نسپارم ...
+عنوان از فاضل نظری: مپرس حال مرا ! روزگار یارم نیست
                                             جهنمی شده ام، هیچ کس کنارم نیست
ادامه نوشته

دلم ميگيرد؛ برای تو... برای خودم...‏

دلم می گیرد

وقتی "تنهایی"، زودتر از من

رو به رویت نشسته

و با تو چای می نوشد

چاى تنهايى

علیرضا عباسی

* بیا اين بار چای مان را با هم بنوشیم...
*
این عكس هم خوب بود.

می شود بی تو از این شهر، سفر کردن و رفتن...  



چمدانت را که به دست می گیری

چیزی در من از دست می رود

باور کردنی نیست

که چگونه

حجم اینهمه خاطره

در چمدان کوچکت جا می شود !

فریاد می زنم اگر

این بغض لعنتی امانم دهد !

امان نمی دهد

پس آهسته زیر لب می گویم:

"مراقب خاطره هایمان باش ..."


*دل نوشت: او می رود دامن‌کشان... من زهر ِ تنهایی چشان...
*دل نوشت: راهش را هم تقسیم کرد... رفتنش به من رسید، رسیدنش به دیگری...

اینـجـا چـراغی روشنــه ....

                                         هر جـا چــراغـ روشنـــه ، از ترس تنهــــا بودنـه ... 

                                        ای ترس تنـهــایــﮯ  من ، اینـجـا چــراغــ روشنـه

+ روزبه بمانی

+برای گوش دادن به این ترانه قشنگ پیشنهاد می کنم این اهنگو با صدای داریوش از اینجا دانلود کنید.

+لازم به ذکره که قبل تر ها هم این پست توسط نجوای عزیز اینجا اومده.


من در تو پنهانم؛ تو در من

من در تو پیدایم، تو در من
از من به من نزدیکتر تو
از تو به تو نزدیکتر؛ من
...

تنهايي ِسپيد ...


در چشم ِ من ،

 هميشه زمستان است..



گلسرخي

بهتر! نبودی...



والله كه بي تو شهر، خود را حبس ميكرد
بهتر! نبودی بغضِ طهران را ببینی

تهران مان، طهران نشد
بهتر! نبودی

این راهزن،
این راه بندان را ببینی


-سید احمد حسینی