بین آزادی و دربند...

بس که پر کرده شمیمِ نفس َت
«تهران» را
بین آزادی و دربند
گزینش سخت است...


فکر می کنم شاعرش محسن رضوانی باشد

به جایی رسیدم که مقصد تویی

دلم مثل تجریش، میدون میخواست
دلم با شلوغیِ شهر قهر بود
یه راهو نشون کرد و وا شد دلم
یه راهی که زیرِ سرِ شهر بود

با صدای رضا یزدانی (مترو)

طای دسته دارت کو؟!

هلا ای پایتخت پیر! طای دسته دارت کو؟!
بگیرد دستِ من را آه!
طهران شد چه تهرانی...

بهتر! نبودی...



والله كه بي تو شهر، خود را حبس ميكرد
بهتر! نبودی بغضِ طهران را ببینی

تهران مان، طهران نشد
بهتر! نبودی

این راهزن،
این راه بندان را ببینی


-سید احمد حسینی

دردا كه تو همیشه همانی كه نیستی*‏

اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلی هایش خالی ست
قطاری می رود از تبریز
یکی از کوپه هایش خالی ست
سینماهای شیراز پر از تماشاچی ست
که حتما ردیفی از آن خالی ست
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عده ای هستند که نمی آیند
شاید کسی در چشم من است،
که رفته از چشمم
نمی دانم...

اتوبوس

بیژن نجدی

*

نشان یار سفرکرده از که پرسم باز؟*‎‏

باز دیروز
شهرِ
دوازده میلیون و هفتصد و نود و شش هزار و پانصد و چهل و سه نفری تهران
خالی بود
بس که در سفری

تهران
مصطفی مستور
"چند روایت معتبر درباره دوزخ"
از کتاب "تهران در بعدازظهر"
*

تهرانِ من

تهران را دوست دارم
بس که شبیه من است
پرهیاهو، آلوده، دوست نداشتنی!
پر رفت و آمد و سرآخر؛ تنها!
تهران را دوست دارم

بس که شبیه من است

تهران، شهر من است!‏


دلنوشته ها

(نجوا رستگار)
* امسال، به خاطر آلودگى هوا، چندبار تهران تعطيل شد! و بهانه این نوشتن!
* يك توضيح نسبتاً مفصلى ميگذارم در ادامه مطلب. دلتان خواست، بخوانيد.

* این یادداشت در لینک زن
ادامه نوشته

در گیر و دار فرو ریختنم....‏

بی تو
هر لحظه
مرا
بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست...

شهر من، تهران

فاضلِ نظری
کتاب "گریه های امپراتور"
پ.ن: کامل شعر را در ادامه مطلب بخوانید و با صدای علیرضا قربانی، از اینجا بشنوید.
ضمنا، قبل تر بیتِ دیگری از همین شعر را در این وبلاگ آورده بودم.

عکس هم از تهرانِ بارانیِ آبان ماه ست، از ایشان.
ادامه نوشته