بسان ِ برکه هایی

مشخص نیستند
نه جای زخم هایت
نه آنان که زخمت زده اند
به برکه ها می مانی عزیزم
و هر سنگ که زخمی ات می کند
در تو آرام می شود
زخم ها زیباترت کرده اند
به برکه هایی شبیهی که
با سنگ زیباترند...
حسن آذری
عکس از اینستاگرام amir.ali_gh

مشخص نیستند
نه جای زخم هایت
نه آنان که زخمت زده اند
به برکه ها می مانی عزیزم
و هر سنگ که زخمی ات می کند
در تو آرام می شود
زخم ها زیباترت کرده اند
به برکه هایی شبیهی که
با سنگ زیباترند...
حسن آذری
عکس از اینستاگرام amir.ali_gh
معمای پیچیده ایست
موهای تاب خورده ات
در میان باد

سهیل خطیب مهر

بیا پاهایمان را تکان دهیم
شعرهایمان را بخوانیم
اصلاً به ما چه
شمعدانی ها روزی چند لیوان آب می خواهند!
نیما معماریان

«زندگی» جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد...

کم فرصتی ساز بقا را دریاب
آینده نگر، گذشته ها را دریاب
هر آهنگی که می خورد در گوشت
می گوید : «رفته ایم، ما را دریاب!»
*شعر عنوان از نظامی :
«اگر صد سال مانی ور یکی روز / بباید رفت ازین کاخ دل افروز
پس آن بهتر که خود را شاد داری / در آن شادی خدا را یاد داری»

قبول كن بانو
چشمهايت شور است!
هرچه بيشتر مي بينمت
تشنه تر مي شوم!
*این عکس و شعر رو قبلن در وبلاگ دیگری دیده بودم اما نام اون وبلاگ رو یادم نمیاد. :(
*اسم شاعرش "رضا محبی راد" است. :)
*عنوان هم بیتی ست از سعدی:
"به فلک می رسد از روی چو خورشید ِ تو نور / قل هو اله احد چشم ِ بد از روی تو دور"

«حمید مصدق»
گلی آورده ام
به جای گلوله ات
این بار
تفنگ ت را زمین بگذار...

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
* تکه آخر، برگرفته از آهنگی که محمدرضا شجریان خوانده بود.
* عنوان برگرفته از شعر یغما گلرویی است که سیاوش قمیشی خوب میخواندش:
جهــانی رو تصـور کن، بـدون نفـرت و بـاروت ... بـدونِ ظلـم خودکامه، بـدونِ وحشت و تـابـوت
جهــانی رو تصـور کن، پُـر از لبخنــد و آزادی ...... لبـالب از گل و بـوسه، پُـر از تکـرار آبــادی
...
تصور کن جهانی رو، که توش زندان یه افسانه س ... تمام جنگهای دنیـا، شدن مشمول آتـش بس...
* نیمه شعبان سال 88، شعر یغما گلرویی را برای میلاد صاحب الزمان، آوردم اینجا...آنچه مرا وعده داده اند از ظهور، شاید چیزی شبیه همین است، یا امید چیزی شبیه این را دارم...
در انتظار آن دست هایم
که برایم کمی بابونه وحشی بیاورند
شاید کمی آرامم کنند...

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
* در گوش ت میگویم:
بابونه، بهانه است
بی تو
بابونه ها هم آرامم نمیکنند
دست هایت را برایم بیاور...