ماه و ماهی
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

دانلود این آهنگ زیبا با صدای
حجت اشرف زاده
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

دانلود این آهنگ زیبا با صدای
حجت اشرف زاده

در آسمان خبری از ستارهی من نیست
که هرچه بخت بلند است، عمر کوتاه است
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است
شاعر : فاضل نظری
+عنوان از محمد علی بهمنی
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه /بشکن قرق را، ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچهها را، یک نفس هم نیست/شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

شبی اما
ماه تنها شبیه خودش بود
و آسمان از سر بیکاری
داشت صورتش را باد می زد...
دوستت نمی داشتم چه می کردم؟
دنیا برای ادامۀ زندگی
توجیه شاعرانه ای می خواست...

دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد به رویای دیدنت
یوسف ترین عزیز جهان هم که باشی ام
در سینه آتشی است به داغ خریدنت
بالاتر از نگاه منی! آه! ماه من!
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت
+ عنوان :
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی ( هوشنگ ابتهاج )
جز همین ماه
که از پشت میله ها می گذرد
که می توانست
از اینجا نگذرد و
جایی دیگر
مثلا در وسط دریایی خیال انگیز
بچسبد به شیشه کابین یک تاجر پولدار
بدهکار هیچکس نیستم
جز همین ماه
که تو را به یادم می آورد...

* شعر عنوان از اصغر عظیمی مهر:
بستگی دارد که از "زندان" چه تعریفی کنیم / هیچکس در هیچ جای این جهان آزاد نیست!
* عکس: "ماه من" اثر هنرمند روسی "لئونید تیشکوف"
به یادِ رویِ تو
بر مه
شبی نظر کردم
نه اینکه رفتی و رو بَر مه دگر کردم!
زِ دستِ هجرِ تو
تا
دیگری بسر نکند
تمامِ خاکِ درت را زِ گریه تر کردم!
رشحه
(بیگم دختر هاتف اصفهانی، متخلص به رَشحه)

چه اوقات سختی که بر من گذشت!
گواهِ دلِ ریشِ من، ماه بود!
دمی شک نکردیم به شاهراهها ،
دریغا که بیراههها راه بود!

حسین پناهی
«بیراههها» از کتاب «به وقت گرینویچ»
اگر ماه بودی، تو را از لب برکهها
اگر آه بودی، تو را از دل سینهها
اگر راه بودی، تو را از کف خیل واماندهها
تو اما نه ماهی، نه آهی، نه راهی!
فقط گاه گاهی، فقط گاه گاه...

(از لب برکه ها)
هم آرایی عکس و شعر از اینجا (+)
تو
ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی...
اندوه بزرگی ست
زمانی که نباشی!
آه از نفس پاک تو و
صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی
فیروزه تراشی...
پلکی بزن ای مخزن
اسرار که هر بار
فیروزه و یاقوت به
آفاق بپاشی!
ای باد سبک سار! مرا
بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما
را نخراشی...
هرگز به تو دستم
نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه
باشی... چه نباشی...

ميارم ماهُ تو خونه
میگيرم بادُ نشونه
همـۀ خاکِ زمين رو
میشمارم دونه به دونه
اگه چشمات بگن؛ آره
هيچ کدوم کاری نداره
اگه چشمات بگن؛ آره
هيچ کدوم کاری نداره...

چشم ماهُ در ميارم
يه نبردبون ميارم
عکس چشمتو می گيرم
جای چشم اون ميذام...
ماه بالای سر تنهایی ست!


درسمت توأم
دلم باران ،هر اذانی که می وزد ،
پنجرها باز می شوند
یاد تو کوران می کندماه در دهانم هزار تکه می شود
کاش من همه بودم با همه دهانها تو را صدا میزدمتیتراژ سمت خدا با صدای محمد صالح اعلا برای شنیدن (+)

بیشتر از همه دوست میداشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به یادِ من میآورد
میخواهم فراموشت کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجرهها پاک نمیشود
*عنوان از فاضل نظری
ای شهاب رهگذر ، ای از ستاره ماه تر
دلخوشی های من از عمر تو هم کوتاه تر
تو خدایم نیستی بی شک! ولی مثل خدا
در وجودت هر کسی شک می برد ، گمراه تر

روز و شب دنبال تو هستند "از ما بهتران"!
چشم هایت را بگو باشند بسم ا... تر
* دنبال عکسی بودم که ماه و ستاره و شهاب و چشم رو باهم تداعی کنه که نتونستم پیدا کنم اما حیفم اومد بیتی از این ابیات رو حذف کنم!
اگر برآید ماه شب ما
به سر رسد این تاب و تب ما
شود به توفان ها سپر ما
نوازش چشمانِ ترِ ما
اگر برآید ماه شب ما
به سر رسد این تاب و تب ما
ز پشت ابر تیره غم ها
دمیده ماه سرور دل ها...

* از اینجا بگیرید و بشنوید.
* اشاره ش رو دوست داشتم: یک سال بدون جمعه هایش میشود: 313روز
گرچه از فاصله ماه به من دورتری
ولی انگار همینجا و همین دور و بری
ماه می تابد و انگار تويی می خندی
باد می آيد و
انگار تويی می گذری...

ریزم ز مژه کوکب
بی ماهِ رخ ت؛ شب ها
تاریک شبی دارم
با این همه کوکب ها

*شعر را مادرم برایم میخواند.
** عنوان از "لیموترش" بود، یه بار توی گودر کامنت گذاشته بود.
سنگ در برکه می اندازی و می پنداری
با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد

کِی به انداختـنِ سنگ پیـاپـی در آب
مـاه را میشود از حافظۀ آب گرفت؟!
ت.ن: دو بیت آورده شده، از دو شعر مختلف از کتاب "گریه های امپراتور" است. بیت اول از غزل "می پندارم ماه!" و بیت دوم از غزل "از حافظه ماه" گرفته شده و به خواست من اینجا کنار هم نشستن.
ضمنا لازم به ذکره که ضمیر بیت اول را به عمد تغییر داده ام و البته دوست تر داشتم ضمیر جمع مخاطب بیاورم که چون حس کردم کمی وزن اش به هم میریزد، گذشتم.
این عکس و این عکس هم ببینید و حوصله داشتید نظر بدید.
نمازم را قضا کرده، تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها، بینی و بین الله!
من استغفار کردم از نگاه تو، نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه؟!

برای من نگاه تو، فقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه
...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه
مثل عکس رخ مهتاب که
افتاده بر آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
