بابِ عشق و دستِ ما و قفلِ تو

ما بر در عشق حلقه کوبان
تو قفل زده کلید برده
...

دست بر حلقه در 

مولوى
*
هشت مهر، بزرگداشت مولوى بود

ادامه نوشته

خنده هایم را بیاور..

تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت،
دلتنگی ام را به باد می سپارد...


سید علی صالحی

آه و دم

آدم چیست؟!
آه و دم
...
آه از دمی که
این همه ساعت طول می کشد!

شمس لنگرودی

عطر صلوات میدهند این گل ها، این دست ها

           بوی صلوات می‌دهد دستانم
          
از بس که گل محمدی کاشته(چیده)‌ام!

عین شین قاف

حرف كه می‌زنی
من از هراس طوفان
زل می‌زنم به میز
به زیرسیگاری
به خودكار
.
تا باد مرا نبرد به آسمان.
.
لبخند كه می‌زنی
من
ـ عین هالوها ـ
زل می‌زنم به دست‌هات
به ساعت مچی طلایی‌ات
به آستین پیراهن ا‌ت
تا فرو نروم در زمین.

دیشب مادرم گفت:
تو از دیروز فرورفته‌ای

در كلمه‌ای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه‌ها!‏

به دستانِ تو عادت كردم

با همین دست، به دستانِ تو عادت كردم
این گناه ست ولی جان تو عادت كردم...

دست های به هم پیوسته


دستم اندازۀ یك لمسِ بهاری سبز است
بس كه بی پرده به دستانِ تو عادت كردم...

علی اکبر رشیدی

* قبل تر، به واسطه بیت دیگری از کامل شعر، با تصویر دیگری همراه شده. (اینجا)

معجزه ی دست های تو!

گنجشک نشدم

که برایم دانه بریزی

و حتی بند کفشی

که دست هایت پروانه ام کنند.

من

به غبار روی میز

که نوازشگرانه

با تکان دستت محو می شود

حسادت میکنم!

 

"علی شفاعت پناهی"



او مسير مخفی یادها را می ‌دانست....

http://raze-sarbaste.persiangig.com/new_pic/hands.gif


رفتن هم حرف عجیبی ‌است شبیه اشتباه آمدن!
گفت بر مي گردم،
و رفت،
و همه‌ ی پل ‌های پشت سرش را ويران کرد.
همه می ‌دانستند ديگر باز نمی ‌گردد،
اما بازگشت
بی هيچ پلی در راه،
او مسير مخفی یادها را می ‌دانست....


سید علی صالحی


کامل اشعار در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

دستِ مرا بگیر...‏

دستِ من گیر که این دست همان است که من
بارها از غمِ هجرانِ تو بر سر زده ام...

دست مرا بگیر

رکن الدین قمی

بیا دنیا را عوض کنیم

گاهی
تنها دو نفر می‌توانند
تمام دنیا را پشت میز كافه‌ای
مثل یك حبه قند در فنجانی چای
به هم بزنند...

ادامه نوشته

بیچاره؛ دست های دلتنگ شده ام...‏

وقتی که دل دست‌هایم
تنگ می‌شود برای انگشتان کوچکت
آن‌ها را می‌گذارم برابر خورشید
تا با ترکیبی از کسوف و گرما
دوری‌ ات را معنا کنم!‏

سرمای تو..

هر چقدر امروز گرم بود
تو سرد بودی
خیالی نیست
به "ها" کردن دستانم عادت دارم



                                                                                                                   علیرضا مرندی

دستت را به من بده...‏

دوستم داشته باش
از رفتن بمان
دستت را به من بده
که در امتداد دستانت
بندری است برای آرامش

دستت را به من بده

نزار قبانی

اول این عکس رو گذاشته بودم، اما به نظرم این یکی، حس "از رفتن بمان..." رو بیشتر منتقل میکرد.. برای همین جایگزین شد. :)
ضمن اینکه قبل تر همین جا آورده بودمش!!

بی چتر بیا

بی چتر بیا
حتی اگر خیال می کنی
دست‌های ِ کوچک ِ من  
سرپناه ِ مطمئنی نیست! 

صبا میر اسماعیلی

سیبی برای ما...‏

دستانِ من نمی‏توانند
نه؛ نمی‏توانند
هرگز این سیب را
عادلانه قسمت کنند!‏
تو
به سهم خود فکر می‏کنی
من
به سهم تو!‏

سیبِ سبز، سهمِ ما

گروس عبدالملکیان

* ضمنن این عکس و این عکس هم بودند، نظرات را شنوایم...

کی فکرشو می‏کرد؟

دستت تو دست ِ من، هم پای ِ هم رفتن
با هم خطر کردن، کی فکرشو می‏کرد؟
 
نزدیک و هم پرسه، شبی که بی ترسه
من، تو، خدا، هر سه، کی فکرشو می‏کرد؟

دستت تو دستِ من

یغما گلرویی

برای شنیدن با صدای رضا یزدانی

 کامل شعر در ادامه مطلب

* ممنون ميشم نظرتون راجع به اين عكس هم بگيد. در ادامه مطلب با آن تصوير همراه شده.

ادامه نوشته

صلح میدهند مرا با من...‏

دستان َت
پرچم ِ سفیدی است، که تکان می‌خورد
میانه‌ی ِ این جنگ ِ هزار و یک شب ِ خونین ِ خیابان‌ها...

دست ها

محمد درودگری

* این تصویر هم بود.

دستانت را دريغ نكن، تشنه ايم...‏

يَدَاكِ
سحابتانِ ربيعيّتانْ
لولاهُمَا..
لمات العالمُ عَطَشاً...


دستانت
ابر بهاری‌ند
اگر نباشند
جهان از تشنگی خواهد مُرد...

نزار قبانی

دستت را به من بده... نرو

از رفتن بمان،
دستت را به من بده،
که در امتداد دستانت،
بندی است برای آرامش…

دستت را به من بده... نرو

نزار قبانی

گره زلفش ره دین می‌زد ...

با من بگوی،

که خیالات خوش را

در کدامین کارگاه

می بافند...

شکسپیر               

عنوان برگرفته از اشعار حافظ

جغرافیای دستانت

بعد از آن ھمه سرگردانی
روی وجب به وجب خاک
بعد از آن ھمه جستجو روی نقشه ھای جھان
دانستم
دستان توست، وطنِ من!

وطن من؛ دست های تو

قدسی قاضی نور

به دامنه برو؛ کمی بابونه وحشی برایم بیاور... به درمانم شتاب کن!‏

در انتظار آن دست هایم
که برایم کمی بابونه وحشی بیاورند
شاید کمی آرامم کنند...

بابونه بیاور

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)

* در گوش ت میگویم:
بابونه، بهانه است
بی تو
بابونه ها هم آرامم نمیکنند
دست هایت را برایم بیاور...‏

بهار؛ دست‏هایِ تو بود...‏

                    بهار را دنبال می کنم 
                    به دست های تو
                                          می رسم

بهار دستان تو بود

سیدحسن حسینی

* شاعرش، در نهم فروردین 1383، بر اثر سکته قلبی، از دنیا رفت. روحش شاد

بيا باغچه ای بیابیم

محبوبم!
بیا

باغچه‌‌ای پیدا کنیم
تو دلت را دفن کن
من دست‌هایم را

باغچه اي براي كاشتن

فکر می‌کنی
این همه گل و گیاه
چه طور روی زمین سبز شده‌اند؟*
 

مژگان عباسلو

از رو آتیش بپر، بیا!‏

دست‏ت را به من بده
تا از تاریکی نترسیم
دستم را بگیر
تا از آتـــش بگذریم
آنان‏که سوختند
همه تنها بودند!

از رو آتیش بپر، بیا

قدسی قاضی نور
"مثل یک حباب آبی"
* عنوان برگرفته از یک آهنگ قدیمی ست که هیچ چیز خاصی ازش در ذهنم نیست، جز فرم خواندن و یک تکه اش:‏
از رو آتیش بپر بیا/ برگرد برو از سر بیا/ بگو بگو با من بگو/ سرخی تو از من/ زردی من از تو...‏

*به مناسبت چهارشنبه سوری

* این شعر را که در نت سرچ کنید، با حذف قسمت اول، از زرتشت آورده شده که اشتباه است.

بگذار سرانگشتانم تو را بیشتر لمس کنند...‏

دست هایم را رو به خودت گرفته ام
رو به آسمانت
با برف یا باران
فرقی نمیکند
تنها؛

     کمی بیشتر،
                    بر من ببار
...

لمس حس خوب با سرانگشتانم

دلنوشته ها

سبز خواهم شد، ميدانم،‌ ميدانم

دست هایم را
در باغچه می‏كارم

سبز خواهم شد،
می‏دانم، می‏دانم، می‏دانم....

دست هايم را ميكارم،‌ سبز خواهم شد،‌ ميدانم

فروغ فرخزاد

* برای سالمرگ فروغ، دلم خواست اين تيكه از شعر "تولد ديگر"ش رو كه دوست دارم، بيارم.
يادمه استادم ميگفت؛ از نشانه های مطالعه فروغ تو ادبيات عرب همین شعره که برگرفته از شعر امام علی عليه السلام ئه.

+ ضمنا این عکس و این عکس هم به نظرم خوب بودن، خصوص دومی.

سکوت دست ها...

http://www.aftab.ir/photoblog/adv_images/8b91a3961c8308c09ad37a55694e51e9.jpg

سکوت تنها مختص لبها وگوشها نیست..

برای درک سکوتم
گاهی دستهایم نیز
حرفی دارند
برای نگفتن!


دلنوشته ها...

م.ب - بهمن 89



* بمنظور درخواست دوستان برای استفاده از کدهای اهنگی که برای وبلاگ تولید کرده بودیم این صفحه جداگانه رو ایجاد کردیم ،من بعد کدهای تولید شده رو اینجا خواهم گذاشت تا دوستان هم استفاده کنند.

پ.ن: اهنگ جدید بلاگ درحال پخش (+) تیتراژ پایانی جدایی نادر از سیمین.

** روش استفاده : کدها رو کپی کرده ودر قسمت تنظیمات بلاگ قرار دهید.



دستم بگیر...‏

دستم بگیر
دستم را تو بگیر
التماس دستم را بپذیر  
درمانی باش، پیش از آنكه بمیرم...
آغازی باش، تا پایان نپذیــرم...

دستم بگیر، دستم را تو بگیر

پ.ن: آهنگ ش با صدای فرامرز اصلانی ست که میتوانید از اینجا یا اینجا بگیرید و بشنوید.
شاعرش هم خود "فرامرز اصلانی" ست گویا.
این یکی عکس را هم ببینید، به نظرم این هم به شعر می آمد. اگر ارجحیتی میبینید، بفرمایید!
خودم فکر کردم، همین که آورده ام برای کل شعر مناسب تر است و آنی که لینک داده ام، به این تکه بیشتر بیاید.

ادامه نوشته

دستم بوی گل گرفت

دستانم بوی گل میداد
مرا به جرم چیدن گل،
محاکمه کردند

اما هیچکس گمان نکرد
شاید گلی کاشته باشم...

گلی کاشتم، دستم بوی گل گرفت     

سينا به منش

اعتراف

http://www.afshinrahimi.com/myweblogimage/friendship.jpg


مرد باش و اعتراف كن كه سارقي
...
نترس
...
اينجا به جاي تو ي دل رُبا
این من ِ دل از دست داده ام که دربندم...


ناشناس

جاي من خالي است...

جای من خالی است
جای من در عشق
جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالی است
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را!؟
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم!؟...

ما دوباره سبز میشویم

این قرارداد،
تا ابد میان ما برقرار باد
:
چشمهای من به جای دستهای تو
من به دستِ تو، آب می دهم
تو به چشمِ من، آبِرو بده

من به چشم های بی قرار تو
قول می دهم:
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم...


ما دوباره سبز میشویم

ادامه نوشته

دست ها


وه چه نیروی شگفت انگیزی است،
دست هایی که به هم پیوسته است!
به یقین، هر که به هر جای، درآید از پای
دست هایش بسته است!

همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دست *




امشب تمام حوصله‌ام را
در یک کلام کوچک
در «تو»
     خلاصه کردم:
ای کاش
یک بار
تنها همین
یک بار
تکرار می‌شدی!
تکرار...

* عنوان از شهریار