بوی خونم چرا تو را بر نمیگرداند
کوسهی آبهای گرم؟
گروس عبدلملكيان
+ نوشته شده در دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 12:14 توسط کاتب
|
چه بى رحمانه مى چينى...
از
تو جدا شدم
چون
سيبى از درخت
درد
كنده شدن با من است
اندوه
پاره پاره شدن...

شمس لنگرودی
از مجموعه "لب خوانى هاى قزل آلاى من"
+ نوشته شده در شنبه سی ام دی ۱۳۹۱ ساعت 9:0 توسط نجوا
|
او مسير مخفی یادها را می دانست....
رفتن هم حرف عجیبی است شبیه اشتباه آمدن!
گفت بر مي گردم،
و رفت،
و همه ی پل های پشت سرش را ويران کرد.
همه می دانستند ديگر باز نمی گردد،
اما بازگشت
بی هيچ پلی در راه،
او مسير مخفی یادها را می دانست....
کامل اشعار در ادامه مطلب...
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۱ ساعت 22:44 توسط م.ب
|
چند گویم من از جدایی ها ...!

هان چه حاصل از آشنایی ها؟!
گر پس از آن بود جدایی ها
من و با تو، چه مهربانی ها
تو و بامن، چه بی وفایی ها
من و از عشق راز پوشیدن
تو و با عشوه خودنمایی ها
در دل سرد سنگ تو نگرفت
آتش این سخن سرایی ها
حمید مصدق
کامل اشعار در ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه نهم دی ۱۳۹۱ ساعت 10:27 توسط م.ب
|
بگو چگونه..
بگو چگونه صدایت کنم
که برگردی...

افشین صالحی
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۱ ساعت 17:17 توسط زهرا جی
|
اگه دستم به جدایی برسه، اونو از خاطره ها خط میزنم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۰ ساعت 16:5 توسط نجوا
|
لحظۀ خداحافظی.. به سینه ام فشردمت.. اشک چشمام جاری شد.. دستِ خدا سپردمت
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم مهر ۱۳۹۰ ساعت 21:27 توسط نجوا
|
دل ما
از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است
چون توان کردن دو یکدل را ز یکدیگر جدا؟
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 16:5 توسط حمید
|