انار را دوست دارم، به خاطر...





هر نیمکتِ خالی
می تواند جای تو باشد .
و این جا
چه قدر نیمکت خالی هست
هر غروب!

رضا کاظمی
قایقت می شوم؛
بادبانم باش
بگذار هرچه حرفْ پشتمان میزنند مردم؛
باد هوا شود،
دورترمان کند!

«رضا کاظمی»
در برکهات بمانْ ماهی کوچک!
دریا بزرگ است برای تو

«رضا کاظمی»
چیزی
نمانده است
تنها چند برگ دیگر
مانده بر شاخه هایم
این بار که بوزی
دیگر برگی نمیماند بر این تنِ خسته
و من آرام خواهم شد
مثل همین درخت پاییزی
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد

دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
ت.ن: بخش آخر، برگرفته از شعر "رضا کاظمی": آرام شدهام
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد.
راه می روی
و شهر
اردیبهشت می شود..

رضا کاظمی
یه قطعه قشنگ دیگه هم داره رضا کاظمی که اونم به این عکس می خوره:
کمی رحم کن لامسَّب!
این طور که راه می روی به ناز،
شهر بیچاره می شود!
دیگر حالَم از حرفهای عاشقانه به هم میخورد،
وقتی هر شب، توویِ شیشهی سردِ مانیتور،
باید به چشمهای سردِ شیشهییت زُل بزنم
و بگویم: دوستت دارم!

چتر نمیخواهد این هوا
تو را میخواهد!

* خوب نوشته: باران كه می بارد/ همه چیز تازه میشود/ حتی داغ نبودنِ تو!
** برای حال و هوای بارانی این روزهای تهران...
*** این تصویر هم دوست داشتم همراه کنم، منتها دلتنگی همین را که آوردم، بیشتر دیدم. هرچند با فضای تصویر نیامده بیشتر حال کنم، خصوص از لحاظ حضور رنگ ها :)
این تصویر هم ببینید.
+اینم خیلی خوووب بود با همین شعر.
در مسیرِ باد بایست
عاشقانههام را
سِپُردهاَم بیاورد....

پ.ن: نه به عنوان مدیر این بلاگ بلکه به عنوان کسی که حداقل وقتی میگذارد و این مطالب را اینجا گرد میاورد، میخواهم یک گله گی کنم از برخی دوستانی که این وبلاگ را میخوانند..
گهگداری بصورت اتفاقی! میبینم؛ دوستانی که لطف دارند از مطالب این بلاگ و تصویرها و دلنوشته های عزیزانی که با نام مستعار مطلب میگذارند در جای دیگر، در صفحات اجتماعی نظیر پلاس و فیس بوک و ... عینا این مطالب را منتشر میکنند.. و البته نه بصورت کامل! بلکه بصورت ناقص!
و اصلی ترین حق یک شاعر که اسمش هست را منتشر نمیکنند! و این مطالب بدون نام در اینترنت منتشر میشود و تبعات بعدی ش هم که معلوم هست چه میشود!!!
خواهشا ملتمسا ...هرطور که فکر میکنید از یک برادر و خواهر کوچکتر بشنوید! این مسئله مثل حق الناس میماند! رعایت فرمايید...
من شخصا از طرف خودم میگویم و به دوستان دیگر وبلاگی ام کاری ندارم اما این روند من را از ادامه کار منصرف خواهد كرد!
با تشکر...میم .باران!

پاییز آمده است پشتِ پنجره
بیا برویم کمی قدم بزنیم.
نگران نباش
دوباره بازمیگردانمت
به قاب عکس ..
سبزه، سفرۀ هفتسین
گُل، ماهیِ قرمز، ...
اینها به تنِ بهار
وصله های ناجورند؛
تو که نباشی!

+ این آهنگ محسن چاوشی هم بی ربط نیست:
هفت سیــن من تــویی/ من فقط تـو رو می خوام/ دلم امشب از خدا/ جز تو هیچی نمی خواد