من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او*

دوری تو
مزه قبر می دهد چقدر!
این گلدان هم پژمرد
کسی آبش نداده بود...

عباس معروفی

* عنوان از سعدی
و نظرتان راجع به این و این عکس چیست؟

بس که طوفان زا بود دریای دل

 همچو موجم
یک نفس آرام نیست
بس که طوفان زا بود دریای دل 

رهی معیری

در جهانی زندگی میکنیم که هیچش سرجای خود نیست!

http://raze-sarbaste.persiangig.com/weblog/480403_390471981012531_1920134301_n.jpg

کاش می توانستم بگویم

تشنگی هر انسانی

با یک لیوان آب

و گرسنگی اش

با لقمه ای نان

                     فرو می نشیند.

اما شرمنده ام

زیرا در جهانی که زندگی می کنیم

اینگونه نیست!!

                                                                      سید رضا دمانکش


شعر از وبلاگ دوست عزیز و گرامیم (خطی ز دلتنگی)

درد بی شفا...

http://www.taksayban.com/images/green_building_img_01.jpg


اگر عشق

آخرین عبادت ما نیست

پس آمده ایم اینجا

برای کدام درد بی شفا

شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟!!!

سید علی صالحی


پ.ن: هرچند سعادت نبود درکنار دوستان خوبی که اینجا می نویسند و دوستان خوبی که اینجا رو دنبال میکنند ،باشیم... اما ازهمه دوستانی که امدند و از همه دوستانی که دلشان با ما آمدو سراسر نشست مان پر بود از عطر حضورشان تشکر ویژه دارم... انشاله سر فرصت گزیده ای از گزارش برگزاری نشست ادبی هنری وبلاگمان را اینجا خواهیم گذاشت...

و زمانی شده است، که به غیر از انسان، هیچ چیز ارزان نیست*

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرُست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ ”انسانیت“ است!‏

فریدون مشیری


* انتخاب شعر و تصویر، هر دو از ایشان است، اما انقدر خوب و تأمل برانگیز بود که حیفم آمد اینجا نیاورم...
* عنوان از شعر حمید مصدق:

دشتها، آلوده ست
در لجنزار گل لاله نخواهد روئید
در هوای عفن آواز پرستو به چه كارت آید؟
فكر نان باید كرد و هوایی كه در آن نفسی تازه كنیم
گل گندم خوب است... گل خوبی، زیباست
ای دریغا كه همه مزرعۀ دلها را، علف هرزۀ كین پوشانده ست
هیچكس فكر نكرد كه در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند كه چرا سیمان نیست؟
و كسی فكر نكرد كه چرا ایمان نیست؟
و زمانی شده است كه به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست

نغمهٔ روسپی


بــده آن قــوطــی ســرخــاب مــرا            تـا زنـم رنـگ به بی رنگی ِ خویش
بـــده آن روغــن ، تــا تــازه کــنــم           چـهـره پـژمـرده ز دلـتـنـگی خویش

سیمین بهبهانی

ادامه نوشته

شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست

دستم
به سقف ِ همین خانه هم
نمی‌رسد
نمی‌شود از من ستاره نخواهی؟ 

کریم رجب زاده


"تابلوی امید را «جورج فردریک واتس» در سال ۱۸۸۶ کشید، در این تابلو اگر خوب دقت کنید، به صورت تمثیلی امید در قالب زنی مجسم شده است که روی کره‌ای نشسته است، چشم‌بندی بر چشم دارد، چنگی در دست دارد که تنها یک رشته سالم دارد، او به جلو خم شده است، سرش را به طرف آلت موسیقی گرفته است، شاید به خاطر اینکه بتواند نوای ضعیف موسیقی برخاسته از تک‌تار سالم را بشنود."
بر گرفته از سایت یک پزشک

عنوان از غزلِ حافظ

دیگر چگونه؟!!

بر جای رنگ عشق
باید غم زمانه بپاشم به واژه ها
زاروز که درد مردم ما گریه آورست
چشمم پر آب باد
 از عشق بگذرم که دلم جای دیگرست
باید که های های بگریم به درد ها
در چشم شعر ما سخن اشک خوشترست
ای سایه های عشق
 دیگر مرا ز وسوسه ی دل رها کنید
 ای واژه های بوسه و اندام و چشم ولب
 بر جای آب و رنگ
شعر مرا به درد زمان آشنا کنید


http://akkaskhaneh.net/home/lastcomment/image.raw?type=img&id=1340


مهدی سهیلی

 

ادامه نوشته

وصیت...

صدايم را براي باد مي گذارم

و غبارم را براي هوا

اما دردم را

درد زميني ام را

براي كه بگذارم؟

اشكم را براي شبنم مي گذارم

و لبخندم را شايد

براي رنگين كمان

عشقم را اما

عشق زميني ام را

براي كه بگذارم؟

 

نينو موچيولي

اردی بهشت نوشت! : خیالم را...برای که بگذارم؟!

خنده هاتان را که از لب ها ربود؟

ای همه گل های از سرما کبود
خنده هاتان را که از لب ها ربود؟

خنده هاتان را که از لب ها ربود؟

فریدون مشیری

*عکس هایشان را نگاه میکنم و دلم میگیرد...
عکس ها را می نشانم کنار هم و می آورم اینجا...
ای کاش که سال دل زودتر تحویل شود... و کودکان معصومِ فقر، لباس عافیت بپوشند...

* تو کار میکنی/آری/ و رنج می‏بری/ باری/ اما تمام حرف این نیست/ تو کار میکنی زان رو باید بیاندیشی/ که چرا هم کار میکنی و هم رنج می‏بری...
اینها را روی بروشور "انجمن حمایت از کودکان کار" نوشته بود که 5شنبه و جمعه این هفته، تو خیابون فرشته جشنواره ای برگزار کردند..

منتظرِ آن دم َم...‏

                 عزیز دلم!
                 منتظر آن دمم که نگاهم کنی،
                 و ثانیه ها به احترام نگاهت بایستند لااقل،
                 و سالِ دل تحویل شود،
                 و مردمان بخندند،
                 و کودکان معصوم فقر لباس عافیت بپوشند،
                 و ناجوانمرد از شرم بمیرد...

کودکان معصوم فقر...‏

* فوق العاده ست این شعر، خصوص وقتی با صدای جلیلوند، می شنوی اش...(بشنوید حتما) قبلا هم اینجا آورده بودمش، کامل شعر را، همان انتهای آن پست بخوانید.