آه! آن بهار نمی آید و راه نمی آید...
و با تقویم راه نمیآید،
که با...
آه
نمی آید!
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است ...
کم است ...
کم است ...
کم
است ...
محمد علی بهمنی
* گاهی این "شما" خطاب کردن می چسبه! اما فقط گاهی :)
* غزل کامل در ادامه مطلب
نه جسارت نمی کنم اما، گاه من را خطاب کن بانو
چیزی از دیگران نمی خواهم، تو مرا انتخاب کن بانو
در کنار تو قطره ام اما، تو مرا رهسپار دریا کن
در کنار تو ذره ام اما، تو مرا آفتاب کن بانو
دل به هر سو که می رود بسته است، دیگر از دست خویش هم خسته است
دارد این گونه می رود از دست، آه قدری شتاب کن بانو
به گمانم که خسته ای از من، خسته ای دل شکسته ای
از من
وای اگر که تو را می آزارد، خب دلم را جواب کن بانو
مانده ام بین رفتن و ماندن، رفتن و مبتلای غیر شدن
ماندن و عاقبت به خیر شدن، تو خودت انتخاب کن بانو
منم و اشک و خواهشی دیگر، روز سخت شفاعت و محشر
تو گنه کار اگر کم آوردی، روی من هم حساب کن بانو
آرزوهای کوچکی دارند
شبیه اینکه مَردی نگران
جایی منتظرشان باشد...
* دلنوشته؛ برگرفته از این قطعه
ما دیر
رسیدیم،
تمامِ کافه های پاریس
قبل از جنگ های جهانی
منتظرمان بودند.
حالا کسی ما را
در آنجا نمی شناسد.
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حَجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دلِ من زنده میشود
دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمتِ تو شده این گدا، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا
ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری
همراه خویش راهی صحرا کنی مرا...
پرنده گفت: کوچ
درخت گفت: آه
پرنده کوچ کرد و رفت تا بها ر
درخت ماند و انتظار!
افسانه شعبان نژاد
از کتاب "پرنده گفت شاعرم"
* انتخاب شعر و تطابق با تصویر، از عکاس در اینجا.
تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان!
نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان!
سعید بیابانکی
از کتاب "نامه های کوفی"
* مکش انتظار دیگر، گل آفتابگردان / که سپیده خورده خنجر، گل آفتابگردان.......خسرو احتشامی
گناهی ندارد این زن
اگر هنوز چشم انتظار فرزندش نشسته
هرچه نباشد، پشت سر مسافرش آب ریخته بود.
دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
پ.ن: عنوان برگرفته از این شعر مژگان عباسلو.
ت.ن: گمانم چیزی از کسی، جایی خوانده بودم و در ذهنم مانده بود و با دیدن این تصویر، به این شکل در ذهنم نشست. گذاشته بودم برای هفته دفاع مقدس، بیاورمش اینجا. البته که تصاویر از مادران شهدای خودمان، شاید مناسب تر بود، اما با دیدن این تصویر این نوشتار آمد در ذهنم، برای همین با همین اینجا همراهش کردم و در جای دیگری، با تصاویر مادران شهدای خودمان.
+ آنچه در ذهنم، نصفه نیمه، مانده بود، این بود:
حق دارند این چشم ها/ اگر هنوز هم/ خیره می شوند به دوردست ها/ این ها پشت سر مسافرشان آب ریخته اند...
گفتی که
رفته رفته چو عمر
آیمت به سر
عمرم زدیر آمدنت
رفته رفته رفتــــ....
*بی عمر
زندهام من و این
بس عجب مدار
روز فراق را
که نهد در شمار عمر؟!
حافظ شیرازی (+)
شعرهایی می نویسم که چاپ نمی شوند
اما روزی چاپ خواهند شد.
منتظر نامه هایی هستم که به دستم نرسیده اند
اما یقینا خواهند رسید
شاید روز مرگ من...
همۀ
پروانه هایی که
دور و بر ت میچرخند...
سلام های من هستند
که از اتاقِ کوچکِ دلم، برایت پست کرده
ام!
* توصیه میکنم، کامل دکلمه را حتما از اینجا دانلود کنید و بشنوید. یا حداقل اینجا بخوانیدش، هرچند با صدا یک چیز دیگری ست :)
دوباره کوچه ها را به افتخار مقدم ت
آذین بستیم
دوباره چراغانی
دوباره جستجوی نور...
آب و جارو
به انتظار آمدن
ت
پس کی خبر آمدن
ات؟
دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
* عنوان برگرفته از این شعر
گلی آورده ام
به جای گلوله ات
این بار
تفنگ ت را زمین بگذار...
دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
* تکه آخر، برگرفته از آهنگی که محمدرضا شجریان خوانده بود.
* عنوان برگرفته از شعر یغما گلرویی است که سیاوش قمیشی خوب میخواندش:
جهــانی رو تصـور کن، بـدون نفـرت و بـاروت ... بـدونِ ظلـم خودکامه، بـدونِ وحشت و تـابـوت
جهــانی رو تصـور کن، پُـر از لبخنــد و آزادی ...... لبـالب از گل و بـوسه، پُـر از تکـرار آبــادی
...
تصور کن جهانی رو، که توش زندان یه افسانه س ... تمام جنگهای دنیـا، شدن مشمول آتـش بس...
* نیمه شعبان سال 88، شعر یغما گلرویی را برای میلاد صاحب الزمان، آوردم اینجا...آنچه مرا وعده داده اند از ظهور، شاید چیزی شبیه همین است، یا امید چیزی شبیه این را دارم...
از عمق جاده های دور / از جاده های سوت و کور
یکی میاد پا بذاره / رو لحظه های بی عبور
خدا کنه یه روز بیای / فصل شبانه سر بشه
شیشه عمر دیو شب / بشکنه و سحر بشه
***********************
خدا کنه یه روز بیای / به شوق من سفر کنی
عاشق سر به راهتو / دوباره در به در کنی
و تا کفش های رفتنت جفت می شوند
غریب میمانم
و تنها وقتی گریه ای گمان نمی برم در تو !
من سبز میمانم
بهمن قره داغی
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجه است با ما سخنان بی حسیبت...
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت...
عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند
مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت
تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت
به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت
تو درخت خوب منظر همه میوهای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمیرسد به سیبت
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت...
شانهات را دير آوردي سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پيکرم را باد برد
با همين نيمه ، همين معمولي ساده بساز
دير کردي نيمهي عاشقترم را باد برد
در انتظار آن دست هایم
که برایم کمی بابونه وحشی بیاورند
شاید کمی آرامم کنند...
دلنوشته ها
(نجوا رستگار)
* در گوش ت میگویم:
بابونه، بهانه است
بی تو
بابونه ها هم آرامم نمیکنند
دست هایت را برایم بیاور...
ما همه
چشم انتظار بهار
بهار
چشم انتظارِ تو
ببین که چگونه فرش گسترده به استقبالت
نمی آیی؟
* عنوان برگرفته از شعری از دکتر محمدرضا ترکی ست که من خیلی این شعرش را دوست دارم اما نه دلم می آمد کنار تصویری بنشانم ش -که خود شعر کلی حرف دارد- نه دلم می آمد اینجا نیاورم ش و خوانندۀ اینجا را از خواندنش محروم کنم. زین سان اینطور آوردم.
* پست را اینجا هم آورده ام.
* مرتبط
پر از جمعه های بدون توام
ولی انتظارت هنوز با منه
به این جمعه خوش بین تر از سابقم
تو داری میای...
"من دلم روشنه"
* آخرین جمعه سال حس غریبی داره، یک سال هم گذشت اما...
** آهنگ زیبای این شعر رو با صدای پویا بیاتی می تونید از اینجا دریافت کنید.
*** السلام علیک یا بقیة الله
اگر برآید ماه شب ما
به سر رسد این تاب و تب ما
شود به توفان ها سپر ما
نوازش چشمانِ ترِ ما
اگر برآید ماه شب ما
به سر رسد این تاب و تب ما
ز پشت ابر تیره غم ها
دمیده ماه سرور دل ها...
* از اینجا بگیرید و بشنوید.
* اشاره ش رو دوست داشتم: یک سال بدون جمعه هایش میشود: 313روز