دلم باران...دستم باران ..دهانم باران...چشمم باران


http://negarkhaneh.ir/UserGallery/2009/7/afshin_roshanbakht_06120000_1_Fixed.jpg


درسمت توأم

دلم باران ،
دستم باران،
دهانم باران،
چشمم باران

روزم را با "بندگی" تو پاگشا می کنم

هر اذانی که می وزد ،

پنجرها باز می شوند

یاد تو کوران می کند

هراسم تو را که صدا می زنم ،

ماه در دهانم هزار تکه می شود

کاش من همه بودم با همه دهانها تو را صدا میزدم

کفش های " ماه" را به پا کرده ام

دوباره عازم توأم

زندگی با توست

زندگی همین حالاست . . .


تیتراژ سمت خدا با صدای محمد صالح اعلا برای شنیدن (+)

دو تا کفتر روی شاخه هاش نشست..‏

یه درخت خشک و بی بــــــر، میون کویــــــر داغ 
توی ته مـــوندۀ ذهنش، نقش پر رنـگِ یه بـــــاغ 

شاخۀ سبزِ خیالش سر به آسمـــــون کشیـــــد 
بر و دوشش، همـه پر شد ز اقـــــــاقی سپیــــد 

زیر سایۀ خیالی، کم کم‏ک چشمـــــــاشــو بست 
دید دوتــا کفتر چاهـی روی شاخه هاش نشست 

اولی گفت: اگه بـــارون باز ببـــاره تو کویـــــــــر 
دیگه امّا سر رسیـــده عمـــرِ این درخــت پیــــر 

دومی گفت که قدیمــــــــــا یادمه کویر نبـــــود 
جنگـل و پرنــــده بــــود و گــــــــــــذر زلــال رود 

گفتن وُ از جــا پریدن با یه دنیــــــا خــاطــــــره 
اون درخت امّا هنوزم تو کویــــــرِ بــــــــــــاوره!

دو تا کفتر روی شاخه هاش نشست

برای شنیدن با صدای حبیب


* آهنگش افتاده سر زبانم، هی توی ذهنم می چرخد و می چرخد، گفتم بیاورمش اینجا، بلکه کمی آرام شود...

کوچۀ تنهای بارانی

شب است بی تو در این کوچه‌ ‌های بارانی
نه! پلک پنجره ‌‌ای در تب پریدن نیست

کوچه بارانی

مژگان عباسلو

* دکلمه اشعار شاعر را از اینجا بگیرید، ضمن اینکه کامل بیت انتخابی این پست هم خوانده شده.

در غياب اين همه اتفاق...!

http://s2.picofile.com/file/7168678274/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86_10_%D8%B3%D9%86%DA%AF.jpg

سراسر امروز
باران بارید
اگر از سنگ‌ها آهی بر نمی‌خاست
جز من چه‌کس
غیاب تو را می‌دانست ؟
                                                                     شمس لنگرودی

باز باران به شیشه ها میزد، دل من بی قرار چون آن شب

قراری نیست
برای بی قراری من
تو پشت هیــچ پنجره ای نیستی
راستی کجایی؟

پنجره بارانی و دلِ تنگِ من

شاعر؟!


* نظرتون راجع به این تصویر یا این یكی یا یكی كه از زاویه دیگه ای باشه و یه پنجره خالی رو نشون بده، هم بگید، پلیز. این كه كدومشون بیشتر همخوانی دارن با شعر به نظرتون؟

اگر هنوز بارانی هست...

دستهایت را چتر دلتنگی ام کن

                                 اینجا گریزی برای تنهایی نیست

تا هست قانونی برای تلاقی دو نگاه

                تا هست پلی برای رسیدن

                          تا هست بارانی برای تر شدن...

                                         دستهایت را چتر دلتنگی ام کن

                                                                 اگر هنوز می بینی

                                                                 اگر هنوز می توانی...‏

           اگر هنوز بارانی هست...

   دلنوشته ها

ناز انگشتای بارون تو باغم می‏كنه

من باهارم، تو زمین
من زمینم، تو درخت

من درختم، تو باهار
من درختم، تو باهار...‏
  ناز انگشتای بارون تو، باغم می‏کنه
میون جنگلااا، طاقم می‏کنه...‏

نوازشم كن با انگشت هاي باراني

احمد شاملو
برای شنیدن
* آهنگ خونده شده رو شعر و كل شعر رو دوست دارم. حس خوبی داره.
ضمن اینكه خاطره داره برام. من رو میبره به سالهای 77-78. اولین بارهایی كه از تی وی چنین آهنگایی شنیدیم. خوب یادمه كه یه شب كه تی وی همینجور و طبق معمول برای خودش روشن بود و هركس به كار خودش. مامان داشت تلفن حرف میزد. حتی یادمه با كی. یهو تی وی یه آهنگ گذاشت كه گوش هام تیز شد. داداش بزرگه رو صدا كردم، گفتم: بیا، داریوش داره میخونه... میدونستم بعیده اما خب خیلی شبیه بود، خصوص تو اون چندثانیه اول خیلی شك برانگیز بود... گفتم شاید اتفاق خاصی افتاده. حتی داداشم هم شك كرد. به مامان گفتیم تلفن رو ول كن بیا گوش كن. مامان كه شنید، به پشت خطی گفت بزن تی وی و بشنو! خلاصه اوضاع خنده و جالبی بود. بعدتر فهمیدیم خشایار اعتمادی بود خواننده ش.
هوای خوب بهاری
امروز و نم بارون ش، سبب زمزمه ش تو ذهنم شد.
ادامه نوشته

اسب‌ و زینی‌ باید، به‌ هماوردی‌ تنهایی‌ من‌!

دره‌ای‌ می‌دانم‌
شیب‌ تندی‌ دارد
و زلالی‌ که‌ ز برفاب‌ افق‌ می‌آید،
در سراشیب‌ همین‌ دره،‌ سحر می‌روید!
اگر آن‌ یار سفر کرده‌ بیاید از راه‌
عشق‌ در شیب‌ همین‌ دره‌، کپر (1) می‌سازد

یدالله عالی‌خانی‌ (فرجام‌)

(1) کپر: خانه ی ساخته شده از چوب، آلونک

شعر کامل از اینجا (+) و کامل تر از اینجا (+)

برای همسفر همیشه ام..باران..



http://raze-sarbaste.persiangig.com/image/ppi/new/128897251038.jpg


اين صبح، اين نسيم، اين سفره‌ی مُهيا شده‌ی سبز،
                          اين من و اين تو، همه شاهدند

که چگونه دست و دل به هم گره خوردند ... يکی شدند و يگانه

تو از آن سو آمدی و او از سوی ما آمد، آمدی و آمديم
اول فقط يک دلْ‌دل بود
يک هوای نشستن و گفتن
يک بوی دلتنگ و سرشار از خواستن
يک هنوز باهمِ ساده.

رفتيم و نشستيم، خوانديم و گريستيم.

بعد يکصدا شديم
هم‌آواز و هم‌بُغض و هم‌گريه
همنَفس برای باز تا هميشه با هم بودن...

برای يک قدم‌زدن رفيقانه، برای يک سلام نگفته،

           برای يک خلوتِ دل‌خاص، برای يک دلِ سير گريه کردن ...

برای همسفر هميشه‌ی عشق ...
                                            باران!

باری ای عشق، اکنون و اينجا، هوای هميشه‌ات را نمی‌خواهم

... نشانی خانه‌ات کجاست؟!


سید علی صالحی

دل‏تنگم‏و دل‏خسته

دلتنگی یعنی؛
همین باران های بی امان،
همین خیـابــان بلندِ خیــــس،
همین آدم های در انتظار آخرین قطار عصر،
همین چترهای سیاه روی سر...
...
دلخستگی هم یعنی؛
همین من که دیگر زیر هیچ بارانی هم قدم نمیزنم...

پر از رقصیدن گنجشک ها باش!‏

پر از رقصيدن گنجشك ها باش
هميشه بر تن گنجشك ها باش
به مردم اعتمادي نيست، باران
خودت پيراهن گنجشك ها باش

رقصیدن گنجشک ها زیر باران

و کویر خشکیده را سبز کنی...‏

در ریشۀ عشق، دانه ها سبز شوند
شاخ و بر گل جوانه ها
سبز شوند
با نهضـت بارانی‏ت ای ابـر سخا
خشکیده ترین کرانه ها سبز شوند

کویر تشنه را سبز کن

با تشکر از بانو که این رو تو گودرش آورده بود

یک تکه ابر بودیم

یک تکه ابر بودیم
بر سینۀ آسمان
یک ابر خستۀ سرد
یک ابرِ پر ز باران 

یک تکه ابر بودیم

خورشید گرممان کرد
باران شدیم، چکیدیم
ما قطره قطره بر خاک
از آسمان رسیدیم...


ت.ن: این سرود را خیلی دوست دارم، اینکه پرتم میکند در روزهایی دور و حس و حالی خوب...
اصلا بگذارید به حساب روزهای سالگرد انقلاب، هرچند که دلِ تنگی هست و بغضی در گلو، اما انقلاب ما به امیدی بود که ارزشش برایمان هنوز هست...
این سرود را هم چند نوجوان سیزده چهارده ساله میخوانده اند گویا...

توصیه میکنم حتما بشنویدش و کاملش را، در ادامه مطلب بخوانید.

راستی این عکس یا این  یا
این چطوره؟

ادامه نوشته

چه کنم با باران های دل آشوب کن؟

وقتی رفتی
گفتی زود می‏‏آیی
از آن روز،
هر روز، شاخه گلِ پشتِ شیشه را عوض کرده ام
مبادا گلم، بپژمرد و امیدِ من نیز...
فقط نمیدانم،  
نمیدانم با این تغییر فصل ها،
با این باران های دل زیر و رو کن،
چه کنم؟!

گلی پشت شیشه بارانی

دلنوشته ها

باران نیست... بی آواز، بی عشق...‏

باران
یا
دوش آب
،
چه فرقی می‌کند؟!
وقتی عاشقی
زیر هیچ کدام
آواز نخواند!

باران یا دوش آب؟

مژگان عباسلو

* گفته بودم به نظرم به عکس این پست هم میاد، اما خب به این عکس هم میومد :)

باران می بارد و تمام کوچه های شهر، پر از آواز...‏

باران که می بارد
تمام کوچه های شهر
پر از فریاد من است
که می گویم
من تنها نیستم
تنها، منتظرم
تنها..

باران می بارد و تمام کوچه های شهر، پر از صدای من است
بانو و آخرین کولی سایه فروش

پ.ن: رونوشت به دوستان تک نفره که نسبت به آیتم دونفره بودن زیر باران، موضع گرفته بودن ;)
ضمنا این عکس ها رو هم میتونید ببینید، بی ربط نیست. این و این و این و این
لازم به ذکر هم هست که همین عکس من رو یاد شعر مژگان عباسلو هم میندازه که:
باران/ یا دوش آب/ چه فرقی می‌کند؟!/ وقتی عاشقی زیر هیچ کدام آواز نخواند!

باران؛ بهانۀ خوبِ ما...

باران/ بهانه بود

که تو/ زیر چتر من

تا انتهای کوچه/ بیایی

و دوستی/ مثل گلی

شکوفه کند/ بر لبانمان!

من و تو، زیر چتر هم در زیر باران

جواد محقّق

دو در باران رها، بی چکمه و چتر

من و تو تا کجا بی چکمه و چتر؟
دو در باران رها، بی چکمه و چتر
یکی از عابران حتا نپرسید:
چرا تنها، چرا بی چکمه و چتر؟

دو در باران رها، بی چکمه و چتر

سیدحبیب نظاری

* برای باران امروز و دو نفره ها

شهره‌ي شهر شدن با تو چه آسان... سخت است


لحظه‌ي بغـض نـشد حفــظ كنم چشــمم را

در دل ابـــر نگــهـــداري بـــــاران سخت است

زيـر بــاران كه به من زل بزني خواهي ديد:

فن تشخيص نم از چهره‌ي گريان سخت است


کاظم بهمنی

ادامه نوشته

هزاران چشم اشک آلود، باران

هزاران چشم اشک آلود، باران
دوتا دست و تن یک رود، باران
همین دیشب میان هیئت ما
یکی از سینه‌ زن‌ها بود، باران

باران شبانه

سیدحبیب نظاری
"از این دست"

خاطرات گمشده



باد برف همه جا بود

سوزی اما در کار نبود
و
             این خاطره ها بودند که هر بار کمرنگ تر می شدند
...
...
و برف بود و بس
و ردپایی مبهم
و پایان ردپا
آغاز دره بود...

سخت نگیر... ‏باران است...‏

            روزهای بارانی را، سخت می‌گرفت
            مردی که خود را
            از چتر
            به دار آویخت...

مردی که خود را از چتر به دار آویخت

سید صدرالدین انصاری زاده

پشت باران... رنگ ها... نور چراغ ها...‏

                     انگار که حسِّ سبزبودن دارند

                     در این باران

                                  چراغ قرمزها هم...

چراغ ها زیر باران...

سیدعلی میرافضلی

من و فکرِ تو و روز بارانی ای دیگر... ‏

باران می‌بارید
و من
تمامِ روز را، بدونِ چتر
به تو فکر می‌کردم

بدون چتر به تو فکر میکردم و در انتظارت بودم...

رضا کاظمی

ادامه نوشته

اشک و باران

اشک و باران با هم از روي نگاهش مي چکند
او سرش را مي برد پايين... خيابانِ شلوغ

عابران مانند باران در زمين گم مي شوند
او فقط مي ماند و چندين خيابانِ شلوغ

او فقط مي ماند و دنيايي از دلواپسي
با غمي بر شانه اش سنگين... خيابانِ شلوغ

نجمه زارع

خوشا هر باغ را، بارانی از سبز

خوشـا هر بـاغ را، بـارانی از سبـز
خوشا هر دشت را، دامانی از
سبز
برای هر دریچــه، سهمی از نــور
لب هـر پنجـــره، گلدانـی از
سبــز

خوشا هر باغ را بارانی از سبز

قیصر امین پور

بیا برویم روبروی باد شمال...‏

بیا برویم آن سوی هرچه حرف و حدیث امروز است
همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی ست...

بیا برویم آن سوی هرچه حرف و حدیث امروز

ادامه نوشته

چیزی نمانده غرقم کند...‏

یک هفته است
که باران
تا پنجره‌ی اتاق‌م بالا آمده
و چیزی نمانده‌ ست در خود غرق‌م کند
درست مثل آن سال
که برف؛
تا سقف اتاق‌ام رسیده‌ بود...

باران بالا آمده تا پشت پنجره اتاقم...‏

عزیزم!
تو نیستی
و هیچ چیز متوقف نمی‌شود
وقت‌اش رسیده بازگردی
تا خورشید به خانه برگردد...

باران! اشک هایت، مرا هم غرق کرد...‏

از پشت پنجره
                 
دیدم
باران،
در اشک خویش،
                     غرق شده بود
...

وای، باران، باران...شیشۀ پنجره را باران شست...‏

وای، باران، باران...

شیشۀ پنجره را باران شست...

از دل من اما،

چه کسی نقشِ تو را، خواهد شست؟

     

حمید مصدق


پ.ن: عاشق این شعرِ مصدق هستم، پیشنهاد میکنم یک بار حوصله کنید و کاملش را بخوانید، نخواستید حداقل
این آیتم را کامل ببینید ;)

ادامه نوشته

باران و گریه که هست، اگر نیستی تو...‏

بـاران کـه می بـارد؛
دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود؛
راه می افـتم؛
بـدونِ چـتـر...
من بـغض می کنـم؛
آسمـان گـریـه...

باران که میبارد... راه میافتم میان خیابان ها...‏

و امشب زیر باران؛ گریه ها دارم... در این تنهایی و خلوت...

 "در انزوای کوچه تنهایی،

 وقتی دلم برای گریه گرفته است،

 ابر با چشم خستۀ من؛

 گریه می‌کند...."تصویر کوچه اثر فرانسیس هَمِل














* بیا تا برایت بگویم،
چه اندازه تنهایی من بزرگ است,,,..

یاد تمام روزهای رفته...که نیامدی

http://fotos.persiangig.com/AllFoto.ir/FotoPic.ir/Fotos.Blogfa.Com/Pics.3/AllFoto.ir_1544.jpg


گفتی می‌آیی
و یاد اخبار هواشناسی افتادم
که لذت باران‌های بی هنگام را می‌برد
گفتی می‌آیی
و یاد تمام روزهایی افتادم
که بیهوده چتر برداشته بودم




لیلا کرد بچه، صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر

هوای گریه با من...‏

سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای

باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریــه، خدایــا! بهانـه ای...

باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست

قیصر امین پور
از "دستور زبان عشق"

پس تو هم با من بیا، تا ما شویم...‏

رنگین کمان متولد نمیشد،
اگر
باران و آفتاب
متحد نمیشدند
.
.
من و تو
پر تضادتر از آن دو نیستیم!

رنگین کمان متولد نمیشد، اگر...‏
  قدسی قاضی نور
از کتاب "مثل یک حباب آبی"
*برای رنگین کمان امروز!